پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: مصطفی منصوری آرانی تحصیلاتش را در رشته مهندسی برق در دانشگاه کاشان شروع کرد، اما سال سوم انصراف و تحصیلاتش را در رشته حسابداری ادامه داد. مقطع کارشناسی ارشد را در رشته مکاترونیک تحصیل کرد که دکترای این رشته در حال حاضر در ایران وجود ندارد. او که از همان سالهای دانشجویی وارد بازار کار شده است، با موانع و سختیهای این حوزه کاملا آشناست. منصوری وجود برخی قوانین دستوپاگیر را ازجمله عوامل زمین خوردن تولیدکنندگان میداند. او در جلسه دیدار نخبگان جوان فردا با مقام معظم رهبری به این موانع اشاره کرده است. منصوری معتقد است برخی از این مشکلات ورای توان دولت است و نیاز به همراهی و همدلی دولت، مجلس و شورای نگهبان دارد و در این مواقع دستور مقام معظم رهبری راهگشا خواهد بود.
از چه زمانی وارد بازار کار شدید؟
از همان دوران دانشجویی وارد بازار کار شدم که این اتفاق به سال 84 برمیگردد. کاری که در آن سالها انجام میدادم، تولید فرش ماشینی بود و بعدها هم به حوزه ساختمان و تولید مصالح وارد شدم. مدتی هم صادرات و واردات لوازم آرایشی انجام میدادم. زمانی در دفتر نماینده شهر کاشان در مجلس شورای اسلامی، برای پارلمان محلی کار میکردم. این یک طرح آزمایشی بود که قرار بود در کاشان به صورت پایلوت انجام شود و بعد قانونی در کل سطح کشور باشد، اما متاسفانه به دلایلی این طرح نیز نیمهتمام ماند. پس از آن به بازار برگشتم و طرح خاصی را در تزیینات سقف و ساختمانها شروع کردم. همچنین در زمینه صادرات فرش و عرقیات و گلاب فعال بودم. بهطور کلی هر فعالیتی که در منطقه کاشان قابل انجام است، انجام دادهام.
طرحی که در دیدار با مقام معظم رهبری درباره آن صحبت کردید، چه بود؟
در مجموع چندین طرح تحقیقاتی داشتهام. یکی از این طرحها بهینهسازی دستگاههای تولید فرش ماشینی است که قابلیت تولید این دستگاهها با کیفیت بالا در کشور وجود دارد، اما نمونههای خارجی آن که بعضا کیفیت لازم را هم ندارند، از کشورهای دیگر با هزینه فراوان وارد میشود. این مسئله بهینهسازی دستگاهها روی صنایع وابسته همچون نساجی نیز اثرگذار است. در بحث ساختمان نیز کار تحقیقاتی داشتهام، اما مهمترین طرحم به پیشینه فعالیت تجاریام برمیگردد. من در این طرح پکیجهایی از تولید تا بازار در نظر گرفتهام که درواقع فرایند اطلاعاتی است که چندین گپ را در این مسیر پر میکند و اتفاقا موضوع صحبتم نیز براساس همین طرح تحقیقاتی بود.
بیشتر درباره این طرح توضیح میدهید؟
ما از مرحله تولید تا بازار چند مشکل داریم. یکی اینکه صنعت نمیتواند از توانایی دانشگاه برای افزایش توان و بهرهوری خود کمک بگیرد، از طرفی هم دانشگاه از نیاز صنعت در بخش تولید بیاطلاع است. دومین مشکل ما در بخش تولید این است که ما براساس ذائقه و سلیقه خود تولید میکنیم و ممکن است این با ذائقه و سلیقه کشورهای خارجی همخونی نداشته باشد و همین امر باعث میشود نتوانیم در زمینه صادرات موفق عمل کنیم. در نتیجه این دو عامل، تولیدکننده هم به لحاظ تکنولوژی و هم از نظر مالی ضعیف میشود و کمکم از دور رقابت خارج میشود.
ما در این پکیج قالبی را مشخص کردیم که با برنامهریزی، بدون آنکه زیرساختهای ویژهای نیاز باشد، هم در بخش خصوصی و هم دولتی، این مشکل حل شود. درواقع برای 25 کشور دنیا که میخواهیم به آنها صادرات انجام دهیم، زیرساختهای لازم فراهم است و فقط ما باید روی این مسئله که چه مدل اطلاعاتی به چه نحوی به دست تولیدکننده برسد، برنامه بریزیم. مثلا در مورد همین شرکتهای دانشبنیان، مهمترین مسئله این است که آنها بدانند در چه حوزهای فعالیت کنند که خاطرجمع باشند محصول نهاییشان در بازار خریدار دارد. از طرفی دانشگاهها باید با نیازهای صنعت آشنا شوند و بدانند روی چه پروژههایی کار کنند که نتیجه آن به کار صنعت بیاید. درواقع سیری که ما در طرحمان پیشبینی کردیم، باعث میشد که اطلاعات درست به دست کسی برسد که به آن نیاز دارد.
صحبتی که در جلسه مقام معظم رهبری داشتیم، مسائلی ورای دولت بود که دستور مستقیم ایشان را میطلبید، چون سازوکاری نیاز داشت که مجلس، دولت و شورای نگهبان با هم هماهنگ شوند.
چه مسائلی؟
مسئله این بود که در حوزه تولید و صنعت، قوانین دستوپاگیری وجود دارد که جلوی تولیدکننده را میگیرد و از انرژیشان میکاهد. یکی از آنها، قوانین مالیاتی است. بخشی از قوانین مالیاتی ما برگرفته از قوانین کشورهای اروپایی و آمریکاست و بخشی را هم خودمان تدوین کردهایم. باید به این نکته توجه داشت که یک سازوکار را نمیشود نصفه و نیمه انجام داد. در کشورهای اروپایی و آمریکایی زیرساختهایی وجود دارد که قوانینشان بر پایه همان زیرساختهاست، درحالیکه ما قوانین را از آنها گرفتهایم، بدون اینکه زیرساخت مشابه را در کشور داشته باشیم.
همین باعث میشود که فشار بر مصرفکننده و تولیدکننده وارد شود. مثل مالیات بر ارزش افزوده. کشورهایی که مالیات بر ارزش افزوده میگیرند، حتی برای کسانی که در کشورشان شغلی ندارند، حقوق ماهانه 2500 دلار در نظر گرفتهاند، ولی در کشور ما این حالت وجود ندارد. در کشور ما اگر کسی شغل نداشته باشد، ما با مالیات بر ارزش افزوده، بار اضافی 10 درصدی روی شانهاش میگذاریم. این شرایط منطقی نیست.
قوانینی از این دست بسیار است که گاه باعث میشود دولت سیکل باطلی را طی کند. در حال حاضر ما در مرحلهای هستیم که قوانین را بهینهسازی میکنیم، بنابراین به دستور مقام معظم رهبری برای این موارد نیاز داشتیم تا قوانین صورت منطقیتری به خود بگیرند.
بهعنوان کسی که سالهاست در بازار کار فعالیت میکند، به جز قوانین دستوپاگیری که اشاره کردید، چه مشکلاتی را در این حوزه میبینید؟
مشکلات بخش تولید و صادرات به یک سازوکار ساده برمیگردد. از یک طرف سرمایه دست افرادی است که تولید را نمیشناسند، از طرفی کار صادرات را هم دست افراد متخصص نمیدهند. درواقع نمیتوانند افراد متخصص را بهراحتی پیدا کنند. چون متاسفانه کسی که در دانشگاه مدیریت بازرگانی خوانده، نمیداند با صنعت باید چطور برخورد کند. آموزشهای آکادمیک ما به هیچ عنوان با محیط واقعی سازگار نیستند. فارغالتحصیلان ما تئوریها را خوب میدانند، ولی در مرحله عملی بیسواد هستند و به درد بازار نمیخورند. اینها باید حداقل پنج سال هم در بازار کار کنند تا لیسانس بازار بگیرند.
مشکل بزرگ دیگر هم این است که ما بدون هیچ دلیل موجهی در حال تولید مدرک هستیم. دانشجویان بهخصوص پسرها برای فرار از خدمت سربازی و به این امید که تا زمان فارغالتحصیلیشان بالاخره قانون تازهای ایجاد شود، زمان دانشجوییشان را طولانی میکنند و بدون آنکه هدفی داشته باشند، ادامه تحصیل میدهند. خب این باعث میشود برای آن فرد هزینه هنگفتی شود، درحالیکه هیچ ارزشی برای بازار کار ندارد. از طرفی سطح توقع آن فرد تحصیلکرده بالا رفته و دیگر نمیتوان بهسادگی برایش شغل ایجاد کرد.
دوباره هزینه اضافی برای کشور ایجاد میشود که شغلهای خاص مرتبط با مدرک این افراد فراهم کند. آن هم برای افرادی که نهتنها انگیزه و اطلاعات برای ورود به بازار کار ندارند، بلکه اندازهشان هم نسبت به نیاز کشور بزرگ است. در همین کاشان ما کسری نیروی کارگری داریم و از این جهت مهاجرپذیر هستیم، اما از آنطرف افراد تحصیلکرده زیادی داریم که کاری برایشان نیست. طوری که یک کارگر اگر صبح از کارگاهی بیرون بزند، بعد از ظهر میتواند جای دیگری استخدام شود و بعضی از کارگرها حتی دو، سه شیفت کار میکنند. ولی متاسفانه درباره افراد تحصیلکرده چنین وضعیتی وجود ندارد و با بحران کار برای آنها مواجه هستیم.