مدیر یک استارتآپ اینترنتی میگوید: برنامه اساسي ما ايجاد فرهنگ و بازار است، نه صرفا ارائه يک اپليکيشن بيروح. روح کار ما برندينگ و توليد محتواست که بايد با استراتژيهاي درستي قدم به قدم مسير بلوغ خودش را طي کند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی بنیا ملی نخبگان، سعيد نعمتاللهي، مؤسس استارتآپ «همپا»ست؛ استارتآپي که در صف ورود به بازار قرار دارد و قرار است دارندگان ماشينهاي تکسرنشين را به مسافران وصل کند تا هم آلودگي هوا کمتر شود و هم در زمان و هزينه مسافر و راننده صرفهجويي شود.
او در همان ابتداي مصاحبه خود را اينگونه معرفي ميکند: «در کودکي تراوشات ذهني عجيب و خلاقانهاي داشتم که بين المانهاي بيربط دنياي ما و حتي المانهاي بيمعنا شکل ميگرفت و معاني جالب توجهي را بهوجود ميآورد.» شايد همين توانايي او در ارتباط بين عناصر باعث شده است که ايده يک استارتآپ با قابليت ايجاد ارتباط و اتصال موثر بين کساني که مسيرها و سبک زندگي مشابهي دارند، يعني راننده و همسفر را مطرح کند. نعمتاللهي از همان سنين کودکي علاقه عجيبي به کامپيوتر و اينترنت داشته است و از لابهلاي صحبتهايش ميشود فهميد او فردي اجتماعي است. تا جاييکه بهقول خودش: «در سن هشت سالگي کلمه عبور ايميلم را با دوستانم به اشتراک گذاشتم. از آنجا که برونگرا و هميشه گرداننده محفلهاي دوستي بودم، تنهايي برايم سخت بود و تا جايي پيش رفته بود که حريم خصوصي هم براي من بيمعني شده بود.»
در ابتدا اجازه دهيد از شخصيت خودتان شروع کنيم و بعدا به کسب و کارتان بپردازيم. آقاي نعمتاللهي از کودکي چه مسيري را طي کرده است، تحصيلات و علاقه هاي جواني و نوجواني اش چه بودهاند که الان موسس استارتآپ همپاست؟
بخش مهمي از کودکي من نقاشي و طراحي بود؛ تراوشات ذهني عجيب و خلاقانهاي که بين المانهاي بيربط دنياي ما و حتي المانهاي بيمعنايي شکل ميگرفت و معاني جالب توجهي را بهوجود ميآورد. خوب يادم است هر کجا به مهماني ميرفتم، از من ميخواستند برايشان نقاشي بکشم. نه به اين دليل که کودکي بهشدت پرانرژي و ديوانه را آرام کنند، واقعا نقاشيهايم برايشان حس جديدي را تداعي ميکرد. من هيچ وقت يک خانه، دريا، درخت يا چيزهايي را که خيلي از کودکان ميآموزند، بکشند، نکشيدم. حتي مادرم من را به کلاس نقاشي برد و من يک جلسه هم دوام نياوردم. محوريت اصلي نقاشيهاي من موجودات فضايي، ابزارهاي عظيم و اشکالي نامتعارف بود. چهار سالم بود که پدرم شبي با چندين جعبه به خانه بازگشت.
درون آن جعبهها اعضاي بدن دوست عزيز و دومين بخش خيلي جدي و مهم زندگي من بود؛ کامپيوتر! پدرم آن بدن را ساخت. (کامپيوتر را سرهمبندي کرد) و آن بدن با برق جان گرفت. وقتي براي اولين بار روبهرويش نشستم و به چشمانش خيره شدم، عاشقش شدم. حالا دوستي داشتم که به من اجازه ميداد نقاشيهايم را رويش بياورم و حتي با او به بازي بنشينم. فوقالعاده بود و برايم دنياي جديدي خلق کرد. اتفاق مهم بعدي زندگي من اينترنت بود. در سن هشت سالگي اولين ايميلم را ساختم. جالب است که کلمه عبور ايميلم را با دوستانم به اشتراک گذاشتم. از آنجا که برونگرا و هميشه گرداننده محفلهاي دوستي بودم، تنهايي برايم سخت بود و تا جايي پيش رفته بود که حريم خصوصي هم براي من بيمعني شده بود. علاوه بر اينها عاشق الکترونيک هم بودم. اتاقم يک سيستم امنيتي پيشرفته (مجهز به سنسور نور، شوک الکتريکي، آژير و کلمه عبور) داشت که خودم ساخته بودم. در دوران نوجواني وارد بحث کسب و کار شدم و تجربههاي شکستخورده و رها شده بسياري را داشتم؛ از وبهاستينگ و طراحي سايت تا ايجاد و مديريت شبکه اجتماعي. پس از آن وارد دانشگاه شدم و در رشته سختافزار تحصيل کردم و در حال حاضر موسس و مدير پروژه استارتآپ همپا هستم.
استارتآپ شما همپاست و قرار است در زمينه به اشتراکگذاري ظرفيت خالي خودروها کار کند. اين دقيقا يعني چه و براي عملياتي کردن آن قرار است چه کارهايي انجام دهيد؟
همپا يک پلتفرم نرمافزاري امن براي اتصال موثر راننده با «همپا»ست؛ کساني که مسيرها و سبک زندگي مشابهي دارند. بهطور مثال تصور کنيد دو دانشجو با خودروي شخصي هر روز از کرج به تهران ميآيند تا به دانشگاه صنعتي شريف بروند. حال اين دو که چندين اشتراک مثل زمان رفت و آمد، مسير و مقصد را با هم دارند، از طريق اپليکيشن يکديگر را پيدا ميکنند، تماس ميگيرند و يکي از آنها در ازاي مبلغي ارزانتر از تاکسي، همسفر آن يکي ميشود و بعد در مسير ميتوانند از گفتوگو با هم لذت ببرند، هزينههايشان را کاهش بدهند، کمک به کاهش ترافيک و آلودگي هوا کنند و... حال براي عملياتي شدن اين سرويس در ايران نياز است فرهنگ و بستر تکنولوژيک مناسب با آن را بهخوبي فراهم کنيم تا بتوانيم به اهداف و ارزشهاي ارزشمند اين نوع رفت و آمد براي جامعه ايران دست پيدا کنيم. براساس بررسيهاي انجام شده و با توجه به شرايط کنوني حمل و نقل و اقتصاد، احساس نياز از سمت کاربران بالاست و اکنون زمان مناسبي براي شروع اين فرهنگسازي و ارائه اين سرويس مفيد به جامعه است.
ايده تاسيس همپا از کجا آمد؟
شبي زمستاني در سال 94، در دوراني که هوا بهشدت آلوده بود و ترافيک هم باعث و بانياش بود و ذهن ميليونها نفر آدم را به خودش مشغول کرده بود، من هم خيلي درگير اين قضيه بودم و به آن فکر و رويش ايدهپردازي ميکردم. چالشها و سوالاتم حول اين موضوع را با سه نفر مطرح کردم و نهايتا اين جمع سه نفره به صد و پنجاه نفر رسيد و همه در اين چالش، ايدهها و دغدغههايشان را مطرح کردند. نهايتا به مدلي دست پيدا کرديم که بعد فهميدم اين مدل نامش همسفري يا Carpooling است و در کشورهاي ديگر راهحل بسيار مفيدي براي اين مسئله وجود دارد. سپس با بررسي مدلهاي خارجي و چندين نظرسنجي و تحقيقات، به مدل اوليه همپا دست پيدا کرديم و آن را با کساني به اشتراک گذاشتيم و تيم همپا از آنجا شکل گرفت.
همانطور که خودتان هم به آن اشاره کرديد، براساس همين ايده، استارتآپهاي موفقي در دنيا شکل گرفتهاند. چقدر از ايده و اجراي آنها براي پيادهسازي مدل بومي کسب و کار خود الهام گرفتيد؟
ما به پيادهسازي مدل بومي اعتقادي نداريم. امروز جهان تبديل به يک دهکده جهاني شده و بايد کسب و کارها جهاني فکر کنند، اما در مورد بازار معمولا به دليل نداشتن منابع کافي، ابتدا از بازارهاي محلي و کوچک شروع ميکنند و وقتي تثبيت ميشوند، به بازارهاي جهاني ميروند. در رابطه با الهام گرفتن هم بررسيهاي وسيعي بر روي نمونههاي خارجي داشتيم و سعي کرديم از نقاط قوت آنها الهام بگيريم و براي نقاط ضعفي که ديديم، بهخصوص براي بازار ايران ايدهپردازي و نوآوري کنيم. ما بايد از نمونههاي موفق و تجربيات خوب درس بگيريم و راههاي جديد را بسازيم. کپي کردن با اين ديدگاه به عقيده ما خوب و سازنده است.
همپا از ايدههايي است که جا افتادن آن در جامعه سختتر از ديگر ايدههاي استارتآپي است. براي معرفي و تبليغ کسب و کارتان چه برنامههايي داريد؟
برنامه اساسي ما ايجاد فرهنگ و بازار است، نه صرفا ارائه يک اپليکيشن بيروح. روح کار ما برندينگ و توليد محتواست که بايد با استراتژيهاي درستي قدم به قدم مسير بلوغ خودش را طي کند تا بتوانيم بهعنوان سرويس لذتبخش و موثر از همپا استفاده کنيم.
ما ميدانيم شما از دل شتابدهنده دانشگاه شريف بيرون آمدهايد. چقدر اين شتابدهنده به شما کمک کرده است و پروسه پذيرفتهشدنتان در اين شتابدهنده چه بود؟
شتابدهنده شريف براي ما که تجربياتي در شتابدهندههاي ديگري هم داشتيم، بسيار تجربه خوبي بود. تا اينجاي کار برادرانه ما را همراهي کردند و علاوه بر شتابدهي، دوستيهاي خوبي هم شکل گرفته است. وقتي تصميم گرفتيم به عنوان تيم وارد يک شتابدهنده شويم، براساس تجربيات و گزينههاي موجود، گزينه اولمان شتابدهنده شريف بود. بنابراين فرم اينترنتي پذيرش را پر کرديم و مدتي بعد با ما براي جلسه حضوري تماس گرفتند. پس از آن دو جلسه ارائه طرح داشتيم. مدتي بعد تماس گرفتند و گفتند که تيم ما تاييد شده است و به اين ترتيب کارمان در شتابدهنده شروع شد.
در مدت کوتاهي چندين سايت نيمهفعال ايراني نيز وارد اين حوزه شدهاند و به نوعي ممکن است رقيب شما محسوب شوند. چه فکري براي رقباي داخلي خود داريد؟
بازار اين حوزه نو است و پتانسيل بسيار بالايي دارد. خيلي خوب و طبيعي است که چندين رقيب، بهصورت سالم، براي دستيابي به يک هدف با يکديگر رقابت کنند. به هرحال اگر رقابت نباشد، آن وقت احتمالا آن اتفاق خوب در بازار رخ نميدهد. همه ما بايد براي ايجاد اين بازار و فرهنگ متناسب با نيازهاي آن تلاش کنيم و نهايتا کسب و کاري که عملکرد بهتري از خودش نشان دهد و سرويس بهتري به مردم ارائه کند، ميتواند سهم بيشتري از بازار را نصيب خودش کند.
همپا قرار است از چه راههايي پول دربياورد؟ در واقع مدل کسب و کارتان چگونه است؟
همپا در ازاي هر همسفري، درصدي را بهصورت کميسيون از هزينه همسفري که همراه به راننده پرداخت ميکند براي توسعه خدمات و پلتفرم همپا برميدارد.
تاکنون با چه مشکلاتي دست و پنجه نرم کردهايد و فکر ميکنيد چه چالشهايي پيش رو داريد؟
ما هنوز وارد بازار نشدهايم و مشکلات جدي تا امروز نداشتهايم و از پس حل مشکلات نهچندان جدي که روبهرويمان قرار گرفته، بهخوبي برآمدهايم، ولي مشکلات ما از زماني که سرويسمان را به جامعه ارائه کنيم، جديتر خواهد شد. در واقع ما مانند بوکسوري هستيم که مدام از بازار مشت ميخوريم و باز هم بلند ميشويم تا جايي که بتوانيم اکثر مشتها را ماهرانه مهار کنيم و پاسخگوي خوبي براي نيازهاي بازار باشيم. تا امروز براساس تحقيقات بازار و بررسي اطلاعات و مدلهاي مشابه خارجي موفق، سعي کرديم براي تهديدات پيش رو، برنامههاي مشخصي داشته باشيم و با تمام قوا و تمام وجود پشت اين ايده هستيم تا آن را به شکل يک فرهنگ و سرويس قوي ارائه کنيم.
و در آخر لطفا توضيحاتي درباره فضاي کاري همپا بدهيد.
فضاي کاري ما در شتابدهنده دانشگاه صنعتي شريف است؛ دفتري حدودا شصت متري با اتمسفر استارتآپي و فضاي فلت، به سبکي که تمامي افراد تيم بهصورت چابک و همسطح در امور جاري نظرات خودشان را اعلام ميکنند و خرد جمعي و غالب تيم ما، حرکت را مشخص ميکند. ما يک تيم هفت نفره جوان هستيم و بعضي از اعضاي تيم بهدليل دانشجو بودن، سه، چهار روز در هفته در محيط کاري حضور دارند و مابقي دورکاري ميکنند.