پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: دو سال است که از فعاليت دفتر امور بينالملل بنياد ملي نخبگان ميگذرد. دو سالي که علي مرتضي بيرنگ، مشاور امور بينالملل بنياد ملي نخبگان و معاون امور بينالملل معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري، معتقد است قدمهاي مثبت و رو به جلويي برداشته شده است. البته براي ارزيابي دقيق هنوز زود است، اما ميتوان نگاهي به برنامههايي داشت که اين بخش براي متخصصان و دانشمندان ايراني غيرمقيم دارد. در اين برنامهها چندين مدل براي همکاري در نظر گرفته شده و راه را براي کساني که ميخواهند قدمي براي کشورشان بردارند، هموار کرده است. با مهندس بيرنگ درباره همين امکانات و برنامهها به گفتوگو نشستيم.
آقاي بيرنگ! دو سال است که اين بخش از بنياد ملي نخبگان شروع به فعاليت کرده، در حال حاضر در کجا قرار داريد؟
اجازه بدهيد ابتدا يک مرور کوتاهي بر اتفاقاتي که در سال اول کار اين بخش از بنياد افتاد، داشته باشيم. درواقع از آذرماه 92 همکاري من با بنياد ملي نخبگان شروع شد و دفتر امور بينالملل بنياد ملي نخبگان اسماً راه افتاد که هدفش ارتباط با متخصصان و دانشمندان ايراني غيرمقيم بود. از آذر 92 تا بهمن 93، ما يکسري کارها را انجام داديم. از جمله مطالعه اينکه کشورهاي ديگر در اين رابطه يعني استفاده از ظرفيت متخصصان غيرمقيم چه کاري انجام دادهاند. چون اين مسئله فقط مبتلا به ايران نيست و کشورهاي پيشرفتهتر هم چنين مشکلاتي دارند. بهعلاوه اينکه يکسري جلسات با برخي از اين دسته متخصصان ايراني که مقيم ايران نبودند، گذاشتيم و کمکم يکسري برنامهها را به صورت پايلوت شروع کرديم. من اعتقاد دارم وقتي قرار است تغييري اتفاق بيفتد، نبايد به يکباره کل سيستم را درگير کرد. بايد با يکسري کارهاي پايلوت کوچک شروع کرد تا اشکالات مشخص شود. سپس با رفع آن ايرادات اقدام به توسعه و تکثير مدل کرد. يک کار خيلي کوچک اين بود که روي سايت بنياد ملي نخبگان بخش تماس با ما براي بچههاي غيرمقيم گذاشتيم که اگر سوالي دارند، مطرح کنند و اين سوالات حداکثر ظرف 48 ساعت پاسخ داده ميشود. يا زماني که اين بچهها براي ديدن پدر و مادرشان ميآمدند، فرصت بسيار خوبي بود که حتي در حد نيم ساعت هم که شده، با هم جلساتي داشته باشيم و يک تصوير واقعي از وضعيت کشور، بهخصوص در حوزه تخصصي آن شخص، به او ارائه دهيم که بداند چند سالي که نبوده، چه اتفاقاتي در کشور افتاده است و چه پيشرفتهايي داشتهايم. ما بيش از يکصد جلسه به اين شکل داشتيم که زمينه يکسري همکاريهاي بعدي شد. مثلا اين بچهها را تشويق ميکرديم در فرصتي که ايران هستند، يک سمينار در يک دانشگاه يا پژوهشگاه در حوزه تخصصي خودشان برگزار کنند و همه هماهنگيهايش را هم از طريق بچههايي از جنس خودشان انجام ميداديم. همين کارهاي کوچک کمکم توانست يک اعتمادي را جلب کند. بهعنوان مثال سال گذشته 140 نفر از اساتيد و متخصصان ايراني برجسته مقيم آمريکا جلسهاي با حضور جناب آقاي دکتر روحاني، دکتر ستاري، دکتر ظريف و دکتر نهاونديان داشتند. يک برنامه چهار ساعته در زمان سفر رئيس جمهور به نيويورک برگزار شد. سعي شده بود تا اين بچهها با يک پراکندگي جغرافيايي خيلي زيادي دعوت شوند تا وقتي اين افراد به دانشگاهها و شهرهاي خودشان برميگردند، نتيجه اين جلسه را به بقيه هم بگويند. بازخورد خيلي خوبي گرفتيم. ژانويه سال گذشته يک نشستي با حدود 50 نفر از اين تيپ بچهها با دکتر ستاري در معاونت علمي گذاشتيم که حدود سه ساعت طول کشيد و هر کس ديدگاه و نظراتش را گفت. براي يکسري از اين اساتيد و متخصصان که در حوزه آيتي فعال بودند، يا در شرکتهايي مثل گوگل و آيبيام کار ميکردند، يا در دره سيليکون شرکت داشتند، با دکتر واعظي جلسه جداگانه گذاشتيم و براي يک عده هم که تخصصشان اقتصاد يا مديريت مالي بود، با دکتر طيبنيا جلسه گذاشتيم. خلاصه اينکه مجموعهاي از برنامههاي اينچنيني را از يک آذر 92 که همکاري من با بنياد شروع شد تا بهمنماه سال داشتيم. بعد از آن آمديم و مجموعه تجاربمان از اين مدت را به شکل يک برنامه ارائه کرديم تحت عنوان طرح همکاري با متخصصان و دانشمندان ايراني غيرمقيم. از اواخر بهمنماه سال گذشته هم يک سامانه براي اين طرح راه افتاده است.
اين برنامه چه چيزهايي را شامل ميشود؟
در اين برنامه شش مدل همکاري براي بچههايي که آن طرف هستند - چه کساني که ميخواهند براي هميشه برگردند يا ميخواهند به نحوي از همانجا همکاري با کشور داشته باشند- تعريف شده است. از سادهترين مدل که شخص فقط چند ساعت وقت دارد و ميخواهد سخنراني کند و برود شروع ميشود، تا کسي که آنجا استاد دانشگاه است و ميخواهد يک بار بيايد و بهعنوان فرصت مطالعاتي يکسري چيزها در اينجا مطالعه کند و همينطور دانشش را هم انتقال دهد، يا ميخواهد بهطور منظم بيايد و سالي يکي دو ماه ايران باشد و بهعنوان استاد مدعو يا استاد معين در يکي از دانشگاهها درسي را ارائه دهد. يا ميخواهد برگردد و يک شرکت دانشبنيان اينجا راه بيندازد و... تکتک اينها پيشبيني شده است.
حال فرض کنيد که اين بچهها که اکثرا بعد از دوره ليسانس رفتهاند و ارشد و دکترا را به هزينه خودشان خواندهاند و سالها در يک دانشگاه يا انستيتوي تحقيقاتي يا شرکت مهم کار کردهاند، در مرحلهاي هستند که ميخواهند تصميم بگيرند که بمانند يا برگردند. يکي از مهمترين انگيزههاي بازگشت هم خانوادهها و پدر و مادر هستند. ما به اين افراد ميگوييم که اگر تصميم به بازگشت داريد، ما به شما کمک ميکنيم. حدودا يک سال طول ميکشد تا فرد در کشور جا بيفتد؛ اينکه مدرک تحصيلياش تاييد شود، شغلي پيدا کند و... ما ريسک اين دوره يک ساله را پوشش ميدهيم. درواقع اين دوره گذار را مديريت ميکنيم. از روز اولي که ميآييد، بهعنوان يک دوره پسادکترا در يکي از پايگاههاي همکارمان که الان 22 پايگاه هستند، مشغول به کار ميشويد و از همان روز اول مثل يک استاديار پايه يک حقوق داريد و يک گرنت پژوهشي به شما داده ميشود و اتاق کار و دسترسي به آزمايشگاه داريد و يک سال هم فرصت داريد تا هم خودتان را اثبات و ارائه کنيد و هم محيط را ارزيابي کنيد. حتي اگر آنجا هم نخواهيد استخدام شويد، فرصت داريد که جاهاي ديگر را بررسي کنيد و اقدام کنيد. پايلوتي از اين کار چند سال پيش در ستاد نانو پياده شد. اکثر بچههايي هم که آمده بودند و در آن دانشگاهها بهطور موقت مشغول به کار شده بودند، جذب همانجا شدند.
اين ايده آخر به نظر جذاب ميآيد، اما اگر جواب ندهد چه؟ اگر بعد از صرف تمام اين هزينهها برگردد؟
فرض کنيد که چنين مکانيسمي براي اين دوره انتقال نباشد. چه اتفاقي ميافتد؟ شخص آمده و بعد چند ماه ارزيابي مدرکش انجام شده و اصلا نميداند در حوزه خودش بايد به کجا مراجعه کند. مثلا شخص در حوزه نانو تکنولوژي مدرک کارشناسي ارشد و دکتري گرفته و چند سالي کار کرده و الان بعد 10-15 سال به کشور برگشته است. درحاليکه ما 15 سال پيش بحث نانو را در ايران شروع نکرده بوديم و الان هفتمين کشور دنيا در توليد علم نانو هستيم و... در باقي حوزهها هم همينطور است و درواقع اطلاعاتي که شخص از 10 يا 15 سال گذشته دارد، امروز به کارش نميآيد. اينطور است که او در يک وضعيت حيراني و سردرگمي قرار ميگيرد و نميداند از کجا بايد کمک بگيرد، کجا بايد برود، در آن حوزه مشخص وضعيت کشور چيست. چند ماه صبر ميکند و در خانواده هم ممکن است سرخورده شود که چرا با اين درجه بالاي علمي در طي اين چند ماه بيکار مانده. اين فرد درنهايت مثلا بعد يک سال وقتي نميتواند شغل مناسب و در شأن و موثري پيدا کند، برميگردد و دهها نفر را هم منصرف ميکند از اينکه به ايران برگردند. هنر ما مديريت اين دوره گذار و انتقال است. حتي به شخص ميگوييم که اگر براي بازگشت خيلي ترديد داري، پلهاي پشت سرت را خراب نکن، يک سال از دانشگاه يا پژوهشگاهي که مشغول هستي، مرخصي بگير. اگر در اين يک سال شرايط مهيا بود و پسنديدي، بمان و اگر هم دوست نداشتي، برگرد. قطعا اگر بعد از اين يک سال هم به هر دليلي برود، با يک خاطره خوب کشور را ترک کرده و ما هيچ ضرري نميکنيم. چون در اين يک سال از دانش و يافتههاي بهروز اين شخص استفاده کردهايم و وقتي هم که برميگردد، ميتواند به توسعه تعاملات بينالمللي آن پايگاه تخصصي کمک کند.
گفتيد چند پايگاه همکار داريد. اين پايگاهها چه جاهايي هستند؟
ببينيد، ما کل اين امکانات را تجميع کرديم و از 28 بهمنماه 93، سامانه بالا آمد و کار شروع شد. هدفگذاري ما اين بود که اگر بتوانيم در اين يک سال 100 نفر را علاقهمند کنيم که از اين تسهيلات استفاده کنند و با يکي از اين مدلها همکاري کنند، به موفقيت رسيدهايم. با هفت پايگاه هم به صورت پايلوت کار را شروع کرديم و کل کشور را درگير اين برنامه نکرديم. مثلا در زمينه سلولهاي بنيادي با پژوهشگاه رويان، در زمينه فناوري اطلاعات و ارتباطات با پژوهشکده فناوري اطلاعات و ارتباطات دانشگاه صنعتي شريف و مرکز تحقيقات مخابرات، در موضوع رباتيک پزشکي و مهندسي پزشکي با مرکز تحقيقات علوم و تکنولوژي در پزشکي که در بيمارستان امام خميني مستقر است و وابسته به دانشگاه علوم پزشکي تهران است، در زمينه بيوفيزيک و بيوشيمي با انستيتو بيوفيزيک و بيوشيمي دانشگاه تهران، در بحث علوم شناختي با پژوهشکده علوم شناختي بهعنوان پايگاههاي تخصصي همکاري را شروع کرديم و آنهايي که ميخواستند شرکتي راه بيندازند، پارک فناوري پرديس پايگاه تخصصي براي اين منظور بود. در ادامه مجموعههاي مختلف در کشور تقاضاي همکاري دادند تا بهعنوان پايگاه تخصصي همکار فعاليت کنند. اتفاقا خيلي هم سختگيريمان در اين بخش زياد است و مجموعههايي را ميپذيريم که سالانه حداقل بتوانند 10 نفر از اين بچهها را جذب کنند. الان بسياري از دانشگاههاي بزرگ کشور مثل دانشگاه صنعتي شريف، تهران، علوم پزشکي تهران، اميرکبير، تربيت مدرس، صنعتي اصفهان، شيراز، علوم پزشکي شيراز و... عضو شدهاند. بهعلاوه يکسري از پژوهشگاههاي بزرگ مانند پژوهشگاه دانشهاي بنيادين، پژوهشگاه صنعت نفت، پژوهشگاه پليمر و پتروشيمي، انستيتو پاستور و... هم درخواست دادهاند و بهعنوان پايگاه همکار عضو شدهاند. در حال حاضر مجموعه خوبي داريم. هرچند توسعه کمي تعداد پايگاهها اولويت نيست. کميت به صورت طبيعي رشد ميکند، اما براي ما توسعه کيفي خيلي مهمتر است. ميخواهيم يکسري پايگاهها باشند که ظرفيت و توان تعامل و همکاري با اين افراد را داشته باشند.
ما در کشور درخصوص مدل بهرهمندي از ظرفيت متخصصان ايراني غيرمقيم مشکل داريم. تا حالا بهخوبي نتوانستهايم از اين ظرفيت عظيم و منابع انساني ارزشمند به صورت هدفمند و سيستماتيک استفاده کنيم. به صورت يکباره نيز نميتوانيم زيرساخت مربوط به اين موضوع را اصلاح يا ايجاد کنيم. ما در اصل داريم يکسري باغچه در کشور آماده ميکنيم تا بتوانيم نهالهايي را که از آن طرف ميآيند، در آن بکاريم. قطعا کمکم اين يک فرهنگ ميشود و به جاهاي ديگر تسري پيدا ميکند. اين کار ميتواند به رشد علمي و فناوري کشور کمک شاياني کند. دولتمردان چيني اذعان دارند که جهش فناوري چين زماني آغاز شد که رفتند سراغ متخصصان چيني که خارج از کشور داشتند و توانستند شرايط را براي برگشت و همکاري اينها فراهم کنند. چنين تجارب موفقي در جاهاي ديگر نيز هست.
چه ارزيابياي از خودتان داريد؟ به پيشبينيهايي که داشتيد، رسيديد؟
همانطور که گفتم، از 28/11/93 اين سايت بالا آمده. ابتدا کار خيلي سخت بود، چون بيشتر اين افراد در آمريکا و کانادا هستند و ما در اين کشورها سفارتخانه نداريم که کارمان را از طريق آن تبليغ و پيگيري کنيم. بهترين کار اين بود که از طريق خود بچهها اقدام کنيم و از آنها بخواهيم که تبليغ کنند. در ابتدا هم ترديد داشتند. ميگفتند از اين حرفها زياد گفته شده و ما از کجا بدانيم اين کار هم مثل بقيه کارها نيست. الان کار به جايي رسيده که هر روز دارد به تعداد متقاضيان استفاده از اين تسهيلات اضافه ميشود. تا به حال طي حدود 10 ماه گذشته 575 نفر ثبتنام کردهاند، درحاليکه نقطه هدف ما براي سال اول 100 نفر بود. در حال حاضر هم 76 نفر از اين عزيزان برگشتهاند و ايران هستند و کارشان را شروع کردهاند. 25 نفر از اين افراد که ثبتنام کردهاند، از 10 دانشگاه برتر دنيا هستند. شما ببينيد که هر کدام از اين بچهها چقدر ارزش دارند.
البته براي بررسي اين برنامهها در تمام دنيا حداقل دورههاي پنج سال و 10 سال ميگذارند و الان براي ارزيابي موفقيت يا عدم موفقيت اين برنامه زود است، ولي در همين مدت هم بازخوردهاي مثبتي گرفتهايم. براي اين پروژه بودجه کمي از بنياد نخبگان را درگير کردهايم. در اصل نقطه قوت اين کار در بحث هزينهها نيست، بلکه در مدلي است که ارائه کرديم و نحوه تعاملي که داشتهايم. مثلا يکي از نکاتي که براي اين بچهها مهم است، اين است که اگر سوالي دارند، بهسرعت پاسخ دقيقي دريافت ميکنند. يا اينکه کل فرايندي که برايتان تعريف کردم، از لحظه ثبتنام تا لحظهاي که کار تمام ميشود و با شما قرارداد ميبندند، 25 روز طول ميکشد. براي اين بچهها خيلي جالب است که چنين سرعت عملي را مشاهده ميکنند. اما تازه از زماني که فرد وارد ايران شد، کار ما شروع ميشود. بايد دقت و مراقبت کنيم که در اين يک سال دوره گذار بتوانيم اين شخص را حفظ کنيم.
چه سازوکاري براي اين مراقبت داريد؟
هر کدام از اين پايگاهها يک رابط با ما دارند و بهشان گفتهام که بايد 24 ساعته در دسترس باشند. اگر مرخصي بروند، بايد شخص ديگري پاسخگو باشد. هرچند وقت يک بار خودم با اين رابطها جلسه ميگذارم. به اين افراد گفتهام که شما مثل پدر يا مادر اين بچهها ميمانيد و صبح به صبح که آمديد پژوهشگاه يا دانشگاه يا محل کارتان، يک زنگ به اين بچهها بزنيد و از حال و وضعيت آنها باخبر شويد. فقط هم قرار نيست که شخص سوالات فنياش را به شما بگويد. او 10- 15 سال ايران نبوده و ممکن است براي انجام سادهترين کارها هم مشکل داشته باشد. او به يک سيستم ديگر زندگي عادت کرده است. اگر توانستيد يک سال از اين بچهها که مانند طفل بسيار آسيبپذير و در معرض صدمه هستند، مراقبت کنيد، بهطوريکه اينجا جا بيفتند و اين دوره شکننده گذار را به سلامت طي کنند، موفق شدهايد. ما با خود اين بچهها هم ارتباط مستقيم داريم و از آنها بازخورد ميگيريم. هرچند وقت يک بار خود اين بچهها يا روساي اين دانشگاهها و پژوهشگاهها با دکتر ستاري جلسه دارند. اين مدلي است که ما بايد جا بيندازيم. اگر انشاءالله طي دو سال 200 نفر اينطور برگردند، اين مدل تبديل به يک رفتار نهادينه ميشود.
يکي از چيزهايي که در برنامههايتان ديدم، بحث نظام وظيفه بود. براي اين مسئله چه تدبيري داريد؟
سال گذشته چند نفر از فارغالتحصيلان دانشگاه صنعتي شريف يک نظرسنجي از 4500 نفر از ايرانيان تحصيلکرده يا شاغل به تحصيل در خارج کشور انجام دادند که از طريق آن اطلاعات ارزشمندي به دست آورديم؛ در مورد دغدغهها، مشکلات اصلي بازگشت و اينکه علاقهمند به چه نوع همکاري هستند. بحث کار، عضويت بهعنوان هيئت علمي و همچنين سربازي بعضي از دغدغههاي اين بچهها بود. براي بحث سربازي از ارديبهشت امسال دکتر ستاري، بحث نظام وظيفه تخصصي را در بنياد ملي نخبگان به متخصصين ايراني غيرمقيم هم تعميم دادند. الان مثلا يک فارغالتحصيل برجستهاي که در خارج از کشور داريم، اگر بخواهد به ايران برگردد، به جاي دوره نظام وظيفه، يک دوره 45 روزه آموزشي ميگذراند و بعد از آن يک پروژه کاملا علمي و پژوهشي را بنياد ملي نخبگان نيروهاي مسلح برايش تعريف ميکند. لزومي به حضور فيزيکي هم وجود ندارد و ميتواند همانطور که دارد مثلا پسادکترا را در دانشگاه صنعتي شريف ميگذراند، آن پروژه را هم انجام و تحويل دهد و اين پروژه بهعنوان دوره سربازي محسوب ميشود.
ميزان تسهيلات براي بچههاي خارج از کشور نامتعادل نيست؟ اينطوري احساس ميشود به افرادي که در کشور ماندهاند، بيتوجهي شده...
اتفاقا ما اين وسط سعي کردهايم اعتدال را حفظ کنيم. نه ميخواهيم بگوييم که هر کسي که در خارج از کشور است، نابغه است و هر کسي که اينجاست، نابغه نبوده که نرفته و نه برعکس آن. گاهي انتقادهايي به ما ميشود که شما فقط به بچههاي آنور آب توجه ميکنيد و کساني که اينجا ماندهاند، فداکاري کردهاند و مورد بيتوجهي شما هستند. اتفاقا به نظرم کفه ترازو به سمت بچههاي داخل است. کسي که در ايران مانده و با انگيزه و اعتقاد کار کرده، الان هم جايي دارد خدمت ميکند، باارزش است. بنياد هم برنامههاي متنوعي براي حمايت از بچههاي داخل دارد و عمده بودجه بنياد براي بچههاي داخل مصرف ميشود. به نظر من رفتن براي تحصيل علم هم باارزش است و کساني که اين علم و دانش کسبشده را به کشور منتقل ميکنند، قابل تقدير هستند. ما در بنياد يک مکانيسم واقعي براي بچههاي خارج کشور طراحي کردهايم که کار کرده و جواب داده است، که اگر بخواهيد به کشورتان نفعي هرچند کوچک برسانيد، خيلي راحت بتوانيد اين کار را انجام دهيد. درواقع ما وسيلهاي هستيم براي آن دسته از متخصصين ايراني غيرمقيم که ميخواهند به پيشرفت علمي و فناوري کشور کمک کنند.
منبع: «ماهنامه سرآمد»