همفکر جایی نیست که افراد بیایند دور یک میز بنشینند و با آداب و مراسم خاصی، سخنرانیهای مشخصی ایراد کنند، همفکر مثل یک بازی است که تمرکز آن بیشتر روی رابطههاست تا نتیجه.
پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: کارآفرینی بدون کمک دیگران ناممکن است. آنها که دستی بر آتش دارند، مفهوم کارآفرینی را با کار تیمی گرهخورده میدانند؛ اینکه ایدهها را بدون همفکری، مشورت و کمک گرفتن از دیگران نمیشود تبدیل به کسبوکارهای موفق کرد. هادی فرنود 31 ساله است و وقتی از انگلستان به ایران برمیگشته، برای مدتزمان کوتاه ماندنش، یک برنامه جانبی در نظر گرفته بود تا بتواند به کسانی که دغدغه کارآفرینی دارند، کمک کند. اما سفر کوتاهش به ایران او را ماندگار کرد و ایده کمک موقتش به یک رخداد (ایونت) هفتگی ثابت تبدیل شد! خودش تجربه راهاندازی سایت کاموا را دارد که ایده آن این است که به همه این امکان را بدهد با کمترین سواد و دانش تخصصی، سایت خودشان را طراحی کنند. او هر چهارشنبه رخداد همفکر را برگزار میکند که بین صاحبان ایده و استارتآپ خیلی طرفدار دارد؛ جایی برای حرف زدن و شنیدن و به اشتراک گذاشتن تجربهها.
ایده شکلگیری همفکر از کجا آمد؟
من بعد از چند سال زندگی در انگلیس به ایران برگشته بودم و به این فکر میکردم که در مدت کوتاهی که اینجا هستم، اگر کمکی به کارآفرینان جوان از دستم برمیآید، انجام دهم. بنابراین حدود یک سال و نیم قبل با حمیدرضا احمدی که مسئول کانون کارآفرینی ایران است، در مورد همفکر صحبت کردم و به این نتیجه رسیدیم که جای چنین رخدادی در ایران خالی است. آن اوایل فکر نمیکردم که قرار است در ایران ماندگار شوم و رخداد همفکر را از کافیشاپها و با جمعهای چهار پنج نفره شروع کردیم. مشابه این رخداد را در لندن دیده و با تاثیرگذاری آن آشنا بودم و فکر میکردم میتواند برای جامعه کارآفرینی ایران، بهخصوص آنها که تازه وارد این جمع شدهاند، مفید باشد.
هدف راهاندازی همفکر دقیقا چه بود؟
هدف، بزرگ کردن جامعه کارآفرینی بود. اینکه آدمهای پراکنده این جامعه رو به رشد را دور هم جمع کنیم. نشان دهیم که آنها تنها نیستند و همفکرهای دیگری هم هستند که مثل آنها و با هدفهای مشابه در نزدیکی آنها مشغول کارند.
همفکر دقیقا چه کاری انجام میدهد؟
اگر خیلی ساده بخواهم بگویم، همفکر یک دورهمی است. یک دورهمی برای کارآفرینان و کسانی که کسبوکاری را راه انداختهاند، یا میخواهند راه بیندازند؛ از طراح و سرمایهگذار گرفته تا توسعهدهندهها و برنامهنویسها. هرکسی که به شکلی با کارآفرینی مرتبط باشد، میتواند در این جمع باشد. هفتهای دو ساعت، چهارشنبهها از ساعت شش تا هشت آدمهایی با چنین مشخصاتی دور هم جمع میشوند و صرفا با هم حرف میزنند، آشنا میشوند و از دل این آشناییها اتفاقات خوبی رخ میدهد. بعضیها شبکهسازی میکنند، همتیمی پیدا میکنند و... نکته جالب این است که همفکر ساختار رسمی ندارد، کسی سخنرانی نمیکند، مسئول مشخصی ندارد. حتی روزهایی که من و حمیدرضا نیستیم هم برگزار میشود. جای مشخصی هم ندارد. هر بار یک نفر که امکانش را دارد، میزبان میشود.
چه کمکی ممکن است به کسانی که در این رخداد جمع میشوند، داده شود؟
ببینید، کمکهای از قبل تعریفشدهای وجود ندارد. اینکه این آدمها دور هم جمع میشوند و با هم حرف زده و آشنا میشوند، خودش کمک بزرگی است. ممکن است یک نفر نصیحت کوچکی کند و این نصیحت برای یک نفر دیگر به معنای عوض شدن راه، بهبود یا تغییر مسیر کسبوکارش باشد. قدم گذاشتن در راه کارآفرینی کار سخت و طاقتفرسایی است؛ از هر کجا که انرژی بگیرید، ارزش دارد. همفکر جایی است که تلاش دارد به این افراد انرژی دهد.
در این یک سال و اندی که همفکر برگزار میشود، بیشتر چه تیپ افرادی در آن شرکت کردهاند؟ بهعبارتی تیپولوژی اکوسیستم کارآفرینی ایران شامل چه طیفهایی میشود؟
همفکر جایی نیست که افراد بیایند دور یک میز بنشینند و با آداب و مراسم خاصی، سخنرانیهای مشخصی ایراد کنند. خیلی حرفها و بحثها، به صورت سرپایی انجام میشود. از هنرمند و خبرنگار گرفته، تا نوجوانهای 12، 13 ساله که برنامهنویس هستند، در همفکر شرکت میکنند. از هر قشر و طبقهای هم شرکت میکنند. بسته به جایی که همفکر را برگزار میکنیم، هر هفته بین 100 تا 150 نفر میآیند. از نظر سنی بیشتر جوانها هستند، اما همانطور که گفتم، نوجوانها هم شرکت میکنند، افراد میانسال هم کموبیش میآیند. اما میانگین سنی شرکتکنندهها 20 تا 25 سال است.
تاثیرگذاری همفکر را چه اندازه میدانید؟
ببینید، همفکر مثل یک بازی است که تمرکز آن بیشتر روی رابطههاست تا نتیجه. در دنیای کارآفرینی هیچ کاری را بهتنهایی نمیتوانید انجام دهید. نیاز به همتیمی یک نیاز حیاتی است. این رخداد به شما کمک میکند که ارتباطهایی را بسازید و از طریق آن رابطهها، کسبوکارتان را راه بیندازید. ممکن است یک همتیمی پیدا کنید یا اینکه صرفا راه را پیدا کنید. ما هیچوقت خروجی همفکر را اندازه نمیگیریم. اما خیلی وقتها کسانی که شرکتکننده بودهاند، بعدا رفتهاند کسبوکاری را راهاندازی کردهاند و موفق هم بودهاند. از طرفی چون ما ارتباطهای شکلگرفته را تعقیب نمیکنیم، نمیدانیم که نتیجه این آشناییها دقیقا چه شده است. مهم نفس شکلگیری این شبکه از آدمهاست که ایده دارند و دنبال کمک گرفتن یا کمک کردن به همدیگر هستند.
در همفکر بیشتر چه دغدغههایی را مشاهده کردهاید؟
بزرگترین مشکل و دغدغه این است که کسی که ایده دارد، نمیتواند آدمهایی را که میتوانند به او کمک کنند، پیدا کند. مشکل نیروی انسانی واقعا مشکل بزرگی است. از طرفی دایره آدمهایی که صاحبان ایده میشناسند، محدود است. آنها از توانایی بقیه همفکرهایشان که میتوانند از آنها کمک بگیرند، اطلاعی ندارند. مشکلاتی چون بازاریابی، فروش و نداشتن بازخورد از مشتری هم در همفکر مطرح میشود و البته مشکل تامین سرمایه که همیشه یکی از دغدغههای بیشتر بچههایی است که در همفکر شرکت میکنند.
به نظر میرسد مشکل همتیمی و گرفتن کمک فکری در همان جمعهای دوساعته قابل رفع باشد، اما برای مشکل سرمایه، همفکر چه کمکی میتواند بکند؟
اول اینکه برخی سرمایهگذارها در همفکر شرکت میکنند و از ایدههای خوبی که مطرح میشود، حمایت میکنند. از طرف دیگر، برخی از شرکتکنندگان ارتباطهایی با سرمایهگذاران دارند، یا خودشان در کار با آنها تجربهای دارند که میتوانند به بقیه کمک کنند.
اگر بخواهیم از بحثهایی که در همفکر مطرح میشود، یک خروجی بگیریم و مشکلات اصلی اکوسیستم کارآفرینی ایران را صورتبندی کنیم، چه مواردی را میشود ذکر کرد؟
چالش اصلی که با فاصله بسیار زیادی از سایر مشکلات قرار میگیرد، نیروی متخصصی است که بتوان با کمک او ایدهای را تبدیل به یک استارتآپ کرد. دلیل این کمبود هم بیشتر فرهنگی است. برای مثال کسی که برنامهنویس خوبی است، ترجیح میدهد به شکل آزاد کار کند و تنها به آینده نزدیک تکیه داشته باشد. کسی ریسک نمیکند که به یک کار که ممکن است برای به نتیجه رسیدن، زمان و صبوری بیشتری نیاز دارد، بپیوندد. همین فرهنگ باعث شده که تشکیل تیمهای کارآمد برای راهاندازی استارتآپها، معضل اصلی فضای کارآفرینی ایران باشد. از طرفی کسی که متخصص است، فکر میکند که اگر به یک تیم بپیوندد، کارمند دیگران میشود و این را برای خودش کسر شأن میداند. بارها شده من از یک برنامهنویس پرسیدهام کارش چیست و جوابش این بوده که قبلا برنامهنویسی میکردهام و حالا MBA میخوانم! یعنی برنامهنویسی برای دیگران را کار آیندهداری نمیدانند.
تاکید شما درباره مشکلات فعلی نسل جدید کارآفرینان ایران بیشتر روی اجراست، یعنی در بحث ایدهیابی و ایدهپردازی مشکلی وجود ندارد؟
فاصلهای که بین کشور ما و کشورهای توسعهیافته وجود دارد، لیست بلندبالایی از ایدههای موفق را پیش روی کارآفرینان گذاشته است. خیلی از نیازهای کشور ما همان، یا مشابه نیازهای 10 سال پیش کشورهای توسعهیافته است. این نیازها را هرجور بخواهیم پاسخ دهیم، درنهایت میرسیم به راهحلهای همان کشورها که قبلا اجرا کردهاند. به عبارتی ایدهیابی خیلی نیازی به خلاقیت ندارد. اما در اجرا باید خلاقیت به خرج داد و به قول معروف ایدهها را بومی کرد. برای نمونه دیجیکالا همان آمازون است، اما با راه و روش متناسب با جامعه ایرانی و مشتریانش. مقررات حملونقل در ایران با آمریکا متفاوت است و شما نمیتوانید عینا روش اجرای آنها را کپی کنید. ایده را میتوان از روی دست بقیه برداشت، اما در اجرا باید خلاقیت به خرج داد.
شما هم در ایران و هم در انگلستان تجربه راهاندازی استارتآپ دارید؛ فضای کارآفرینی ایران چه تفاوتها و مشابهتهایی با کشورهای توسعهیافته دارد؟
مسلما هر اکوسیستمی عناصری دارد که در همه جا مشترک است. اما وقتی پای مقایسه پیش میآید، ممکن است زیرساخت در ایران با سرعت کندی در حال رشد باشد و در یک کشور پیشرفته با سرعت بیشتری. اما خروجی و ورودی یکسان است. یعنی در این فضا عدهای آدم با ایده و سرمایه وارد میشوند و خروجی آن هم باید کسبوکارهای جدید و تولید ثروت و شغل و ارزش برای جامعه باشد. کشوری که زیرساختها و قوانین حمایتی را فراهم کند، از ورودی به خروجی میرسد، مثل سنگاپور. ما اگر بتوانیم کاری کنیم که ورودیها به خروجی برسند، موفق عمل کردهایم، وگرنه اینطور نیست که نتیجه ورودیهای ما به چیز کاملا متفاوتی ختم شود که تا حالا در دنیا تجربه نشده است. ممکن است در اجرا تفاوتهایی داشته باشیم، اما اصول و نیازها مشابه است. فرمول کارآفرینی همه جا همین است، فقط باید آن را خوب اجرا کنیم. همین.
وضعیت کارآفرینی کشور در مقایسه با کشورهای منطقه چگونه است؟
باید اعتراف کنم کشورهای منطقه خیلی فعال شدهاند. امارات رشد خوبی داشته. ترکیه که از نظر فرهنگی به ما بسیار نزدیک است، گامهای بلندی برداشته و اگر خودمان را با این کشورها مقایسه کنیم، عقبتر از آنها ایستادهایم. اما باید دقت داشت که کشوری مثل امارات در زیرساخت و سرمایهگذاری از ما جلو است، اما از نظر ظرفیتهای جامعه کارآفرینی ما جلوتر هستیم. اگر بحث سرمایهگذاری و تحریمها حل شود، مطمئن باشید ما از این کشورها جلو خواهیم زد.
تجربه رخداد همفکر، چقدر نیاز به برگزاری رخدادهای مشابه را نمایان میکند؟
باید دقت داشته باشیم که این ایونتها منجر به حرکتهای پایهای میشود که خیلی نتایج خوب دیگری میتواند متعاقبا از دل آنها زاده شود. همفکر در حال حاضر در هفت شهر کشور برگزار میشود، اما باز رخدادهای تخصصیتر میتوانند شکل بگیرند. رخدادهایی که در آنها مشخصا بر بحث انتقال تجربه تاکید شود، یا اینکه افراد بیایند و از آنها مصاحبه گرفته شود. البته چنین رخدادهای مشابهی برگزار میشود، اما باز جا برای برگزاری رخدادهای تخصصیتر وجود دارد.
منبع: «ماهنامه سرآمد»