به گزارش پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان؛ در مهرماه 95، مقام معظم رهبری جلسهای را با جمعی از نخبگان و استعدادهای برتر داشتند. در این جلسه، تعدادی نیز به بیان دیدگاهها و طرحهای خود پرداختند که ازجمله این افراد، زهرا داورپناه بود. او دکترای فلسفه خود را از دانشگاه اصفهان دریافت کرده و هماکنون بهعنوان پژوهشگر مرکز تحقیقات زنان و خانواده مشغول به کار است. وقتی از داورپناه خواستم تا درباره طرحش و انگیزهای که او را به سمت تحقیقاتش کشانده، سخن بگوید، درخواست کرد که در این گفتوگو ندا موسوی نیز همراهیاش کند، زیرا این تحقیقات و پژوهشها حاصل همکاری و همفکری هر دوی آنهاست. به این ترتیب موسوی و داورپناه ضمن توضیح موضوع پژوهش خود و علت انتخاب این موضوع، به مشکلات پژوهشگران و کارآفرینان نیز پرداختند.
طرح شما در چه حوزهای بود و چه چیزی باعث شد به سمت این موضوع بروید؟ درواقع چه لزومی احساس کردید؟
داورپناه: انگیزه اولیه من در این روند، تجربه خودم بود. من سردرگمی اقتصادی و بیتجربگیهای مالی خودم را از همان دوران دانشجویی احساس میکردم. پس از شروع به کار و مهمتر از آن ازدواج بود که واقعا نیاز به آموزش را حس کردم. متاسفانه ما دچار خلط چند مبحث شدهایم. آموزش اقتصادی لزوما به اشتغال زنان مربوط نیست و اشتغال هم حتما به معنای کار ثابت بیرون از خانه نیست. رب درست کردن در خانه همانقدر جنبه اقتصادی دارد که پزشک متخصص بودن. کارهای روزمره خانهداری هم در جهت کمک به اقتصاد خانوادهاند. بانوان نخبه هم یکی از اقشار بانوان هستند که از ناآگاهی اقتصادی ضربه میخورند و چون امکان اشتغال و فعالیت اقتصادی برای ایشان جدیتر است، ممکن است دوچندان در معرض مشکل باشند. البته اگر کسی بگوید مردان ما هم آموزش اقتصادی شایستهای نمیبینند، متاسفانه باید او را تایید کرد.
در این راستا شروع به مطالعه کردم و متوجه شدم خانم ندا موسوی هم به همین ضرورت رسیدهاند. مشورت ما با سرکار خانم دکتر حقجو ابعاد دیگری را روشن کرد. ایشان به ما این نکته را تذکر دادند که با وجود اینکه در دعاهای ائمه ما بر این مسئله تاکید شده که علم باید نافع باشد و حتی در گفتمان مدرن نیز بر فایده و کاربرد بیش از هر چیز تاکید میشود، متاسفانه ما در ایران درس میخوانیم تا کار نکنیم. این مشکل با هنجارها و آموزشهای غلط دیگر تشدید میشود؛ مواردی مثل روحیه انفعال و مطالبهگری از دولت، تاکید زیاد بر اخذ وام، علاقه نهادهای رسمی به دخالت در هر جریان نافع و فروکاهش آنها به قالبهای تنگ و بیثمر اداری. به این ترتیب یکی از مشکلات جامعه ایرانی بهخصوص جوانان و نخبگان، فرهنگ و بینش کار در کنار مسائل زیرساختی آن است.
نکته دیگر مورد اشاره ایشان این بود که بینش زنان نسبت به مسائل مختلف ازجمله کار، بسیار تاثیرگذار است، چون زنان متولیان تربیت نسل بعد هستند. مادران فرزندانی را تربیت میکنند که نقش خود را مصرفکننده منابع ندانند. همچنین مدیریت سبک زندگی میتواند توسط زنان محقق شود تا خانواده با تنشها از دست نرود. ما مفهوم قناعت را درست نفهمیدهایم. درنهایت زنان میتوانند سبک زندگی را مولد سازند. درحالیکه تا همین چند سال پیش خانوادهها واحدهایی مولد بودند، ولی امروزه حتی خانههای ما صرفا آپارتمانهایی هستند که فضایی صرفا جهت خواب دارند و نه کار و فعالیت.
موسوی: همانطور که خانم داورپناه نیز اشاره کرد، طرح ما در حوزه سیاستگذاری فرهنگی راجع به تاثیر آموزش نرم اقتصادی به خانواده، بهویژه زنان، در اقتصاد مقاومتی بود. در جامعه مدرن امروز با بحران و چالشهای فراوان اقتصادی روبهرو هستیم و همانطور که میدانیم، برای کارهای بزرگ باید از کارهای کوچک شروع کرد. درنتیجه اگر خانواده بهعنوان جامعه کوچک آموزشهای اقتصادی ببیند، میتوانیم کمکم روی جامعه بزرگتر تاثیر بگذاریم. زنان ما باید به اعضای خانوادهشان بیاموزند که تنها مصرفکننده نباشند. نیروی انسانی بههرحال اول در بستر خانواده شکل میگیرد و در بستر خانواده دوم زندگی اقتصادیاش را ادامه میدهد. یعنی فرد از والدینش یاد میگیرد که پرتلاش یا منفعل باشد و صداقت، شرافت و اخلاق حرفهای و... را میتواند بیاموزد. هنگامی هم که ازدواج میکند، توقعات و عادات همسرش بر او اثر میگذارد و چه بسا مسیر زندگی فرد تغییر کند. اگر خانواده و در قلب آن زنان، آگاه به شرایط روز باشند و از نیروهای اقتصادی شاغل و جهتگیریهای کلان کشور حمایت کنند، منجر به کارآمدی همه نیروها میشود. اقتصاد مقاومتی در حوزه روابط خانوادگی یعنی اینکه همه مادران و همه همسران مشوق فرزندان و شوهران خود باشند و آنها را به فعالیت بهینه، دوری از مصرفگرایی و اسراف و... تشویق کنند.
در جلسهای که با رهبر معظم انقلاب داشتید، به چه نکاتی اشاره کردید؟
داورپناه: ارائه ما در این راستا بود که برداشت ما از سخنان ایشان این است که اقتصاد مقاومتی افقی است برای خروج از کلیشهها، ولی متاسفانه بسیاری از تلاشهای تحولجویانه در کشور ما منحصر به امور کلی و کلان و درواقع یکسری سخنرانی میشوند. کلی بودن سبب میشود این تغییرات تبدیل به برنامههای عملی نشوند و کلاننگری به معنای بیتوجهی به نقش افراد و ساختارهای خردی است که با سرعت و انعطاف بیشتری میتوانند تغییر کنند. در مقابل اقتصاد مقاومتی مردمبنیاد است و نیروی انسانی را مهمترین منبع میداند، پس باید به سمت کارهای فردی و غیردولتی رفت.
نکته بعدی کژکارکردی ساختار اداری و دولتی ما و نقش آن در مشکلات اقتصادی است. به نظر میرسد اغلب قوانین کاری ما همه از یک مشکل بزرگ رنج میبرند. این قوانین با تاکید بر مجوزها به شروع کار اختصاص دارند. تا قبل از دریافت آنها، کارها باید معطل بماند و دریافتشان به معنای رهایی از نظارت جدی در ادامه است. ما برای تاکید بر اهمیت این مسئله گفتیم شاید دیگر به جای قوانین جدید، به نهضتی مجوززدا و قانونزدا نیازمندیم که به جای سنگافکنی، مسیرهای زایش و رونق را هموار سازد، چون برخی قوانین و ساختارهای کنونی نهتنها عامل ناکارآمدی هستند، بلکه بیش از آن روندهای طبیعی زندگی حتی ازدواج و تولد و مرگ را بحرانی کردهاند. سومین مسئله به یک معضل فرهنگی با تبعات واقعی اشاره دارد و آن نگاه منفی به واسطهها و تاجران است که باعث احتیاط و حس ناامنی و حتی مهاجرت افراد توانمند اقتصادی میشود. ضمن توجه به سلامت اقتصاد، باید بدانیم تجارت در اسلام بسیار مدح شده است. اهمیت تجارت در اسلام ناشی از این درک پیشرفته بوده که بیوساطت و شفاعت واسطهها و تاجران منصف، هیچ تولیدی به ثمر نمیرسد. الان در کشور ما بیشترین مشکلات در مرحله فروش است.
درخواست نهایی ما این بود که در عمل، شأن تولیدات خانگی، شأن تاجران، شأن خردهساختارها، شأن خانواده و کرامت زنان در اقتصاد حفظ شود. اگر نهادهای دولتی مایلاند و میتوانند، باید برای جریان یافتن این ظرفیتها مسیر بسازند، نه اداره و کارگروه و سازمان.
شما مشکلات محققان و کارآفرینان عرصه دانشبنیان را چه میدانید؟
موسوی: اگر بخواهم فهرستوار اشاره کنم، مشکلات اصلی این افراد قبل از ورود به این عرصه ناکارآمدی آنها در فضای کسبوکار امروز با توجه به توان و معلوماتشان، نداشتن انگیزه برای شروع کسبوکار به دلیل پروسههای طولانی اخذ مجوزها برای ورود به عرصه کارآفرینی و آماده نبودن بستر مناسب برای ورود این افراد در فضای کسبوکار است. همچنین مشکلاتی که کارآفرینان بعد از ورود به این عرصه با آن دست به گریبان هستند، عبارت است از: دور بودن آنها از بازار و نگاه علمی و نداشتن شناخت واقعی بازار، نداشتن مهارت کار تیمی، عدم توانایی مالی و همچنین ریسک دریافت وام برای شروع کسبوکار و عدم آشنایی با مدیریت بحران و چگونگی خروج از آن.
داورپناه: به نظر من در بدو امر آموزشها و هدایتهای غلط سبب میشود خیلی از افراد، بهخصوص نخبگان، اصلا به فکر ورود به این عرصه نیفتند. یادم هست شب قبل از دیدار با مقام معظم رهبری چند نفر از نخبگان به اصرار از من میخواستند درخواست کنم اساتید مسن و بازنشسته با اساتید جوان نخبه جایگزین شوند. استدلال صحیح دوستان این بود که صرفنظر از مسائلی مثل کیفیت کار و حتی عدالت اجتماعی، بار مالی جوانترها هم کمتر خواهد بود. من در عین تایید سخن ایشان میگفتم نفس این منتظر بودن غلط است. ما در دور باطلی گرفتاریم که ساختارهای دولتی دوست دارند در همه چیز نقش ایفا کنند و مردم هم به تبع آن و با وجود مشاهده ناتوانیها متوقع و منفعل میشوند. برای همین افراد اگر تصمیم به کارآفرینی هم بگیرند، باز سریع لیستی از وظایف دولت در ذهن دارند.
مشکل دوم این است که ساختارهای دولتی - که آنقدر هم مورد امید و انتظارند - اغلب جز فرسایش نیروها تاثیری ندارند. برای مثال ماهها قبل از مهر ماه امسال که من در محضر مقام معظم رهبری صحبت کردم، با همکاری خانم حقجو، موسوی، قاسمی و رضاپور علاوه بر مطالعه و تحقیق، دو دوره برنامه آموزش اقتصادی بانوان را برگزار کردیم. این اتفاق با همکاری خانم لندی، رئیس دفتر بانوان اصفهان، رخ داد که ماجرایی دارد. بعد از بازخوردهای مثبت ما تصمیم گرفتیم بر این فعالیت متمرکز شویم. روند اخذ مجوز ما از آن زمان تاکنون - یعنی حدود ده ماه - است که ادامه دارد. نتیجه این اتفاق چه بود؟ من به دلیل اعتقاد به کار خصوصی قانونی از کار دولتی و بیمجوز پرهیز کردم، مقاومت و پیگیری کردم و درنهایت فعالیت در آن زمینه را کلا متوقف کردم. چون عمر و نیرو و انگیزه انسان محدود است.
روزانه چند ایرانی با شور و شوق و ایدهشان در راهروهای این اداره و زیر بار کاغذها و الزامهای بیفایده به این نتیجه میرسند که کاش کارمندی با یک حقوق حداقلی بودند؟ من باز هم تاکید میکنم امروز مهمترین عامل مهاجرت نخبگان علمی، شغلی، اقتصادی، هنری و... را همین «فرار اعصاب» میدانم. بیشترین دلیلی که من از دوستان مهاجرم میشنوم، این است که اعصابمان خرد میشد. مراقب اعصاب نخبگان و همه مردم باشیم.
منبع: ماهنامه سرآمد