پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: بهانه گفتوگوي ما با محمدعلي فارسي مستندي است با نام «سرزمين نخبگان» که براي تلويزيون ساخته شده است. قبل از اينکه درباره اين مستند حرف بزنيم، بد نيست بدانيد او سالها پيش بهعنوان دستيار کارگردان و تدوينگر، همکار شهيد آويني در مجموعه تلويزيوني «سراب» شد و کمکم با ساخت مستندهاي جنگي، از «مهاجران» و «شلمچه» گرفته تا «غواصان»، جايگاهي در عرصه مستند براي خود به دست آورد. محمدعلي فارسي که اين روزها مشغول رايزني براي ساخت قسمتهاي بعدي «سرزمين نخبگان» است، دغدغههاي بسياري براي آشنايي مردم با فيلم مستند دارد و ميگويد نهتنها مديران فرهنگي با اين حوزه آشنا نيستند، بلکه آموزشگاهي هم براي ارتقاي فيلم مستند وجود ندارد. فارسي از صدا و سيما گله دارد که به مرجعي تبليغاتي و تنها مکان جذب مخاطب تبديل شده است. او معتقد است راه در پيش گرفتهشده از سوي مديران تلويزيون، به بيراهه ميرسد. از نظر فارسي تعدد شبکهها هم اثري در افزايش توليدات مستند نداشته و کماکان بودجه کمي به ساخت مستند اختصاص مييابد و همين موجب بيکيفيتي آثار توليدي شده است و حتي قسمتهاي ابتدايي «سرزمين نخبگان» هم چندان که بايد، از کيفيت مناسبي برخوردار نيست. با اين حال محمدعلي فارسي از تلاش براي بهبود قسمتهاي آينده اين مستند و ديدگاهش درباره وضعيت مستندسازي ميگويد.
سرزمين نخبگان چطور شکل گرفت؟
مجموعهاي به نام «مهاجران» درباره ايرانيهاي موفق خارج از کشور ساخته بوديم که مخاطبان زيادي ميان جوانان داشت. اما به نظرمان مشکلاتي داشت و ناخودآگاه اين حس را به مخاطب القا ميکرد که اگر ميخواهيد موفق باشيد، بايد از کشور خارج شويد. تلويزيون اصرار داشت قسمتهاي بعدي اين مستند در کانادا يا آمريکا ساخته شود، اما من معتقد بودم بايد ادامه کار در ايران جلوي دوربين برود تا نشان دهيم با ماندن در کشور هم ميتوان موفق بود. حدود سه، چهار سال پيش قصد داشتيم شروع کنيم، اما تلويزيون به بهانه نبود بودجه از زير بار ساخت اين مستند شانه خالي کرد و ما با اينکه کار را شروع کرده بوديم، اما نتوانستيم آن را به پايان برسانيم. بنا به تعهدمان چند قسمتي ساختيم و بعد رهايش کرديم. همان زمان به سراغ بنياد ملي نخبگان رفتيم که ديديم آنجا هم خبري نيست و با مرکزي متروک طرفيم. سايت بنياد دو ماه بود بهروز نشده بود و عملا کاري در آن انجام نميشد. به همين دليل ساخت فيلم متوقف شد. ولي با تغييرات ايجادشده اميدوار شديم که ميتوان دوباره پروژه را احيا کرد و به همين دليل اقدامات اوليه را انجام داديم و در حال مذاکره با بنياد هستيم، تا بتوانيم ساخت مجموعه «سرزمين نخبگان» را ادامه دهيم.
قرار است چند قسمت ديگر به کار افزوده شود؟
پيش از اين، 14 قسمت ساخته شده بود، اما من معتقدم براي جريانسازي در اين زمينه بايد توليد انبوه داشته باشيم. اين مستند ميتواند حداقل تا قسمت 35 ادامه يابد. البته دکتر ستاري، مديريت فعلي بنياد نخبگان، مزيتي دارد که براي ما عيب محسوب ميشود؛ به اين معنا که ميخواهد به ريز جزئيات پي ببرد و متوجه شود از چه زاويهاي ميخواهيم وارد ماجرا شويم. به اين سادگي نيست که طرحي داده شود و قبول کنند و مطابق آن جلو رويم؛ تا جزئيات را متوجه نشوند، همکاري نخواهند کرد. آقاي ستاري قسمتهاي قبلي را که ديد، گفت به اين شکل مخاطبي نخواهيم داشت. من کار جديتر و پختهتري ميخواهم. جلسهاي چند ساعته داشتيم و ايشان خواستههايشان از مستند را توضيح دادند. در اين سالها مديري با اين دقت کمتر ديده بوديم. خيلي خوب است که مديران براي سرمايهگذاري تا اين حد حساس باشند. اما اين حسن براي ما از اين جهت عيب است که زمان بسياري براي راضي کردن سرمايهگذار بايد صرف شود.
گفتيد در قسمتهاي جديد قرار است کيفيت مجموعه تفاوت داشته باشد. اين تفاوت به لحاظ استفاده از عوامل فني حرفهاي است، يا ساختار تازهاي براي قسمتهاي تازه تعريف کردهايد؟
همه اين موارد را شامل ميشود. معمولا جنس کار ما قصهگويي است و سعي ميکنيم فاصله ميان مخاطب و سوژه را کاهش دهيم. همين شيوه مستند را براي مخاطب جذاب ميسازد و تماشاگر ميتواند با سوژه همذاتپنداري کند. درواقع ما بخشي از زندگي نخبگان را انتخاب ميکنيم که براي بسياري از جوانان که در برزخ تصميمگيري هستند، ميتواند راهنماي خوبي باشد. ما پيش از اين سه يا چهار روز براي ساخت زمان ميگذاشتيم، چون بودجه جوابگوي تحقيقات و پرداخت به جزئيات نبود. به همين دليل وقتي آن قسمتها را الان ميبيني، سطحي به نظر ميرسد. اما براي بهبود کيفيت بايد وقت و بودجه بيشتري صرف شود. کارهاي گرافيکي، ساخت انيميشن و تحقيق بيشتر براي بالا بردن کيفيت مستندهاي ما ضروري است. برخي تخصصها قابليت به تصوير کشيده شدن ندارند. مثلا ميخواهيم به زندگي يک رياضيدان بپردازيم، اما ذهنيات او را چطور بايد به تصوير کشيد؟ مشخص است که ظرف سه روز و با بودجه اندک نميتوان خيلي خوب زندگي يک نخبه را نشان داد.
نخبگاني که مستند آنها ساخته ميشود، چطور انتخاب ميشوند؟
بنياد ملي نخبگان فهرستي 100 نفره به ما داد و ما از ميان اين تعداد 13 نفر را انتخاب کرديم. قرار است اين دوستان را از نزديک ببينيم، تا چند نفر را با توجه به گفتوگوهاي اوليه و معيارهايي که مدنظر داريم، انتخاب کنيم. تا به حال چهار نفر انتخاب شدهاند و ما منتظر هستيم تا هماهنگيهاي لازم براي صحبت با 9 نفر باقيمانده انجام شود. حدود 30 نفر از نخبگان انتخاب خواهند شد و قرار است 12 کارگردان جوان مجموعهها را بسازند. من مشاور و تهيهکننده هستم و دوستان کارگردان جوان و علاقهمند هر کدام دو يا سه قسمت از مجموعه را خواهند ساخت. درنهايت «سرزمين نخبگان» در قالب 30 برنامه نيم ساعته براي شبکه افق آماده خواهد شد. افق ميزاني از پرداخت بودجه را پذيرفته و مابقي در انتظار تصميم بنياد ملي نخبگان است.
افزايش شبکههاي ديجيتال از جمله مستند موجب افزايش فضاي کار شده، اما آيا به لحاظ حرفهاي هم وضعيت مستند بهبود پيدا کرده است؟
مديران فرهنگي چندان نسبتي با مستند ندارند و اين به عدم شناخت آنها از فضاي مستند بازميگردد. تلويزيون وظيفهاي بسيار مهم براي خود تعريف کرده و آن جذب مخاطب است که از طريق ساخت سريالها محقق ميشود. رقابت صدا و سيما با شبکههاي ماهوارهاي به بيراهه رفته است. آنچه از ابتداي انقلاب از طريق امام راحل (ره) ترسيم شده بود که صدا و سيما دانشگاه است، کمکم دارد فراموش ميشود. حالا بناي تلويزيون بر اين است که به هر شکل ممکن مخاطب را به شبکههاي خود جذب کند؛ حتي از مسير شبکههاي ماهوارهاي و با کپيبرداري از همان برنامهها. از طرفي تلويزيون دچار کمبود بودجه است و همه شبکهها به مکاني براي تبليغات تبديل شدهاند و مسير فرهنگي کشور را هم دارند تغيير ميدهند. در اين ميان مستند جايگاهي ندارد و بعيد ميدانم توليدات يک ساله شبکه مستند به 50 ساعت مفيد برسد. مستند تقريبا مرده است. همه مديران فرهنگي در زمينه مستند ضعيف هستند و فعاليتي نداشتهاند. مردم هم با مستند آشنا نيستند و اگر از آنها در اين باره سوال کنيد، حيات وحش به ذهنشان ميآيد. درحاليکه مستند در کشورهاي پيشرفته بهترين وسيله براي تعامل ميان مسئولان و مردم و بيان مسائل مختلف است، در ايران چنين کارکردي براي مستند وجود ندارد.
فکر نميکنيد بخشي از مشکل به مستندسازان و نبود خلاقيت در کار آنها بازميگردد؟ اشاره داشتيد به ناآشنا بودن مديران فرهنگي با حوزه مستند؛ اگر بخواهيم تقصير مديران ناآشنا با مستند را که طي سالهاي اخير از مستندسازان غيرحرفهاي حمايت کردهاند، با ميزان کمکاري مستندسازان بسنجيم، کداميک در مشکلات بهوجودآمده سهم بيشتري دارند؟
احسنت؛ براي آنکه متوجه شويد تثبيت چنين فضايي چقدر به مستندسازان بازميگردد و سهم مديران چقدر است، بايد توجه داشته باشيد که در تهران بيش از 300 مرکز آموزشي در زمينه سينماي داستانگو وجود دارد، اما حتي يک مدرسه عالي آموزش مستند وجود ندارد. اگر از همه مديران سوال کنيد که 20 فوتباليست و 20 هنرپيشه و پنج مستندساز را نام ببرند، دو سوال اول را بهسرعت پاسخ ميدهند، اما قادر به نام بردن از مستندسازان نيستند. چون شناختي از آنها ندارند. مستندسازان هم به طريق اولي ميداني براي کار ندارند که با توليدات بيشتر تجربه کسب کنند.
چرا مقوله تحقيق در مستند اين همه دستکم گرفته ميشود؟
پايه اصلي کار مستند تحقيق است و بدون آن نميتوان ساخت را شروع کرد. اما هزينهاي براي اين بخش در بودجه در نظر گرفته نميشود. بهعنوان مثال اگر بخواهند براي مستندي فاخر در ايران 50 ميليون هزينه کنند، نهايت 500 هزار تومان را به تحقيق اختصاص ميدهند. گاهي که ميگوييد 9 ماه براي تحقيق در يک پروژه نياز است، اعتراض ميکنند که مگر چه خبر است. مستندساز ناچار ميشود همراه دوربين تحقيق کند و به همين دليل بسياري از مستندها سطحي ساخته ميشوند. حمايتي وجود ندارد و مستندساز براي تامين زندگي ناچار ميشود درباره موضوعات مختلف مستند بسازد و به همين دليل تخصصي در يک حوزه پيدا نميکند.
و حرف پاياني؟
مستندساز ميتواند مشکلات بسياري را حل کند، به شرط اينکه تلويزيون فضاي مناسب در اختيارش بگذارد. مستند ميتواند منجر به جذب مخاطب شود، به شرط اينکه بازگوکننده درد مردم باشد. اگر به مستندسازان ميدان دهند، قطعا به خير و صلاح کشور است.
منبع: «ماهنامه سرآمد»