به گزارش پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان، ابراهیم قوامی در دیوان بود که مژده تولد کودک را شنید. قوامیها از خاندان پرنفوذ و ریشهدار شیراز بودند و ابراهیم در فارس سمت وزارت داشت. فارس در آن زمان تحت حکومت شاه محمد خدابنده صفوی بود. ابراهیم مدتها بود که منتظر این کودک بود؛ کودکی که قرار بود نام خانواده قوامی را زنده نگه دارد، اما کودک کوچکی که پدر بنا به نذرش او را صدرالدین محمد نامید و او را صدرا میخواندند، قرار بود نام بزرگی بر تارک فلسفه اسلامی باشد؛ عالمی بلندمرتبه با لقب «ملا» به معنی دانشمند بزرگ و نامدار به نام «ملاصدرا»، حکیمی با لقب یگانه «صدرالمتالهین».
صدرالدین محمد قوامی در خاندانی اشرافی در شیراز نشو و نما پیدا کرد و تحت تعلیم معلمانی برجسته ادبیات فارسی، عربی و هنر خطنویسی و نیز مقدمات فقه، فلسفه و ریاضیات را در همانجا آموخت. یادداشتهای دوران نوجوانی او از علاقهاش به ادبیات عرفانی بهخصوص اشعار عطار و مولوی و عراقی و تصوف ابنعربی نشان دارد.
تحصیلات عالیه او در قزوین، پایتخت آن زمان سلسله صفوی، صورت گرفت. او در آنجا به محضر دو تن از بزرگترین و سرآمدترین استادان عصر خود رسید: شیخ بهاالدین عاملی و میرداماد. حجره او در مدرسه «التفاتیه» قزوین هنوز پابرجاست.
استادان ملاصدرا
شیخ بهایی: عالم ذوالفنون اصالتا از جبل عامل و شهرهای شیعهنشین سوریه بود که در کودکی به ایران آمد و از بزرگان دوره خود شد. ملاصدرا نزد او علوم تفسیر قرآن و احادیث امامان شیعه را آموخت.
صدرالدین یکی از کتابهای معروف استادش به نام «الاربعون حدیثا» را به خط شکسته نستعلیق کتابت کرده است.
میرداماد: از بزرگان فلسفه در عصر خود و ملقب به «معلم ثالث»، تاثیرگذارترین استاد ملاصدراست. صدرا نزد او فلسفه، کلام و آثار اشراقی سهروردی را فرا گرفت.
میرداماد مقام علمی خود را بسیار ممتاز میدانست و در ادای احترامش به ابنسینا او را در ریاستِ علمی شریک خود میدانست و حتی هنگام تجلیل از فارابی «معلم ثانی» میگفت: «در مقام معلّمی شریک ماست.» اما با این اوصاف ملاصدرا در نزد او مقامی داشت که میرداماد در ستایش او اینگونه سروده است:
صدرا! جاهت گرفته باج از گردون/ داده است به فضل تو خراج افلاطون
در مسند تحقیق نیامد چون تو/ یکسر ز گریبان طبیعت بیرون
ملاصدرا نیز همواره از او به نام «مرشد» و «استاد حقیقی» خود یاد میکرد. اما منبعی که نشاندهنده تحصیل ملاصدرا نزد این بزرگان است، مجموعه شعری است معروف به جـُنگ قزوین. نسخه قدیمی آن که در کتابخانه ملی تهران نگهداری میشود، شامل یادداشتهایی به خط میرداماد، شیخ بهایی و ملاصدراست. از جمله این یادداشتها تاییدیههایی شبیه اجازه برای ملاصدرا است. شیخ بهایی تعدادی روایت از امامان نقل کرده و گفته که این چند خط را در پاسخ به درخواست «فرزند عزیز، عالیمقام، باهوش، پاکنهاد و برگزیدهاش صدرا» نوشته است و همچنین در یادداشت دیگری میرداماد از صدرا بهعنوان «فرزند معنویاش» نام میبرد.
آغاز خانهبهدوشی
با انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان در زمان شاه عباس ملاصدرا نیز به همراه استادان خود به اصفهان رفت.
ملاصدرا پس از کسب درجه اجتهاد، به تدریس در مدرسه خواجه پرداخت، اما از آنجایی که نظریاتش در برخی مسائل فقهی با بیشتر دانشمندان متفاوت بود، او را به بدعتگذاری در دین متهم ساختند و تکفیرش کردند و خواهان اخراج او از مدرسه و درنهایت تبعید او از اصفهان شدند. در این زمان به قولی توسط شاه عباس صفوی و به اصرار عالمنمایان تبعید شد و به قولی دیگر در پی آزردگی از زمانه ناموافق در تبعیدی خودخواسته به جانب قم رفت و در روستایی به نام «کـَهَک» در نزدیکی قم منزل گزید. او در این دوره بیشتر اوقات خود را صرف عبادت و روزه و ریاضت میکرد.
صدرالمتالهين داستان اين دوره از حيات خود را در مقدمه اسفار اینگونه بیان میکند که چون از سوى مردم در تنگنا بود و از اهل دانش و معرفت كسى را نمىيافت و نظريههاى اشتباه بسيار رواج داشت، از مردم دورى گزيد و به كوهستان پناه برد و به خداوند مشغول گرديد؛ نه ديگر درسى میداد و نه به تاليفى مىپرداخت. او پس از انزوایی چند ساله قلم به دست گرفت و نگاشتن کتاب ارزشمند خود «الاسفار الاربعه» را در قم آغاز کرد و به تدریس پرداخت. از شاگردان برجسته او میتوان به فیاض لاهیجی و فیض کاشانی اشاره کرد.
شاگردان ملاصدرا
فیاض لاهیجی: فياض از فیلسوفان و متکلمان مشهور شیعه است. او با دختر بزرگ ملاصدرا «ام الکثوم» که زنی دانشمند و شاعر بود، ازدواج کرد. ام کلثوم در مجالس دانشمندان شرکت و با آنان مباحثه میکرد.
ملا محسن فیض کاشانی: فیض در فقه و اصول و فلسفه و شعر استاد بوده است. گفته شده روش او در علم اخلاق به گونهاي بود كه او را «غزالي ثاني» مینامیدند. او شاعر بوده و ديوان شعري به فارسي از او باقي مانده که نام او را در فهرست شعرا قرار داده است. او با دومین دختر ملاصدرا به نام زبیده که حافظ قرآن بود و بر ادبیات و شعر تسلط داشت، ازدواج کرد. القاب فیاض و فیض توسط ملاصدرا به شاگردانش اعطا شده است.
بازگشت از تبعید
ملاصدرا حدودا 60 ساله بود که به درخواست امامقلی، فرزند اللهوردی خان، برای تدریس در مدرسه «خان» به شیراز برگشت. امامقلی فرماندار کل بسیار قدرتمند فارس بود که از مهمترین اقدامات او فتح هرمز و پایان دادن به اشغال 117 ساله خلیج فارس توسط پرتغالیها بود. اللهوردی خان گرجی، حاکم ولایت فارس، که مردی آزاداندیش بود، مدرسهای به نام «خان» را پایهگذاری کرد که در زمان حیات او ساختنش آغاز و در زمان پسرش امامقلی پایان پذیرفت.
در درجه علمی این مرکز علمی در شیراز همین بس که در زمانی که شرط ورود طلاب به برخی از مدارس اصفهان فرانگرفتن علوم معقول بود، از شرایط تدریس و تحصیل در مدرسه «خان» این بود که حتما باید یک مدرس علوم معقول در آنجا تدریس کند. در وقفنامه مدرسه توسط اللهوردی خان آمده که اختیار تدریس را به ملاصدرا واگذار میکنم تا اینکه هر درسی را که میخواهد در برنامه دروس مدرسه قرار دهد. ملاصدرا اثر مهم خود، «الاسفارالاربعه»، را در شیراز کامل کرد و در سال اتمام کتابت اسفار، جهانگرد انگلیسی، توماس هربرت، مدرسه «خان» را اینگونه توصیف کرده است: «و شیراز دانشگاهی دارد که در آن فلسفه، نجوم، طبیعیات، شیمی و ریاضیات خوانده میشود، تا آنجا که معروفترین در ایران است.»
آثار ملاصدرا
آثار ملاصدار را ميتوان به دو بخش کلی تقسيم كرد. قسمت اول كتب فلسفي اوست كه مهمترين آنها «الاسفار الاربعه» است، کتابی در «حكمت متعاليه». از دیگر کتب فلسفی او میتوان به «شواهد الربوبيه»، «المشاعر»، «المظاهر الهيه» و... اشاره کرد. دسته دوم کتبی هستند در زمینه قرآن و حدیث، از جمله «شرحي بر اصول كافي»، «تفسير قرآن» و «اسرار الآيات».
الاسفار الاربعه
شاهکار او (سفرهای چهارگانه) گلچین بزرگی از فلسفه و کلام و عرفان است.
ملاصدرا در آغاز کتاب اینگونه میگوید: «و بدان که سالکان عرفان و اولیاء، چهار سفر در پیش دارند... پس من این کتاب را مطابق حرکات ایشان در انوار و آثار، بر چهار سفر مرتب کردم.»
این سفرها عبارتاند از:
- سفر از خلق به حق
- سفر همراه حق در حق
- سفر همراه حق از حق به خلق، و این مقابل سفر نخستین است.
- سفر همراه حق در خلق، و این به وجهی مقابل سفر دوم است.
سیره ملاصدرا
ملاصدرا شیعه 12 امامی بود و از معدود شخصیتهایی است که به هیچوجه وابستگی به شاهان نداشته است و درحالیکه بسیاری از علمای عصر خودش با او مخالف بودند، نهتنها حاضر به کنار آمدن با حکومت و تعریف و تمجید از آن نمیشد، بلکه شرایط فرهنگی جامعه خود را بهسختی مورد انتقاد قرار میداد و به عالمنمایان عصر خودش که دستشان در دست سلطنت بود، بهشدت میتاخت و به همین دلیل سالهای زیادی از عمرش را در تبعید گذراند.
ملاصدرا شخصیت اصلی گروهی از متفکران است که نصر و کربن از آن بهعنوان «مکتب اصفهان» یاد میکنند. او در دوره تجدید حیات فلسفه در زمان شاه عباس اول نقشی مهم در حیات عقلی بر عهده داشت و همچنین مهمترین معلم مدرسه فلسفی «خان» در شهر خود شیراز بود. «حکمت متعالیه» نام مکتب ملاصدراست که بر پایه «وجود» و تمایز آن از «ماهیت» استوار است. صدرا در «حکمت متعالیه» چهار جریان فکری یعنی کلام، عرفان، فلسفه افلاطون و فلسفه ارسطو را در یک نقطه گرد آورد و نظام فلسفی جدید و مستقلی را پایهگذاری کرد.
مرگ فیلسوف
ملاصدرا هفت بار به زیارت خانه خدا شتافت و در هفتمین سفر زیارتی خود به مکه در بصره درگذشت و در نجف در صحن امیرالمومنین به خاک سپرده شد.
ملاصدرا مردی آزاداندیش بود که اعتقاد داشت تمام افراد بشر را، صرفنظر از نژاد و مذهب و وابستگیهای مختلف، باید حرمت نهاد و درخور احسان شمرد، از اینروست که در مثنوی او میخوانیم:
بر همه کس مهربان شو همچو مهر بر همه نیکی رسان همچون سپهر