براي مخاطرات طبيعي در ايران نگاهي ملي و علمي لازم است، اجازه بدهيم کادر درماني متخصص کارش را درست انجام دهد، پيگير باشيم و حساس، ولي با احساسي کردن و دراماتيک کردن موضوع، در اصل موضوع اخلال ايجاد نکنيم.
پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: به هر استان ايران که سفر ميکنيم، با مسائلي مواجه ميشويم که ذهن مردم آن استان را بيشتر به خود مشغول کرده است. به استان اصفهان که ميرويم، مسئله آب زايندهرود (خشک شدن يا جاري شدن موقت آب در آن) بهعنوان مسئلهاي جدي و مهم در سطح استان به گوش ميرسد. چالشها در اين مورد گاه به مسئله توجه يا بيتوجهي و گاه حتي توهم توطئهاي از سوي دولت براي خشک کردن اين رودخانه و حوزه آبريز براي پرآب کردن حوزهاي ديگر مطرح ميشود! در مورد مسئله ريزگردها در اهواز و استان خوزستان، اين مسئله به صورت ديگري مطرح است.
بسياري از مردم در اين شهر و استان از بيتوجهي مرکزنشينان به مسئله ريزگردها گله دارند و اينکه اگر همينقدر ريزگرد که در اهواز بر سروروي مردم ميبارد، در تهران و مازندران و گيلان هم بود، مسئولان قطعا اقدام جدي و اساسي ميکردند. در همين خوزستان، بسياري بر اين باورند که دليل مشکلات آب و کشاورزي در بخشهايي از استان، انتقال آب از سرشاخههاي کرخه و کارون به مناطق مرکزي - مانند يزد و اصفهان- است! مسئله مهم ديگر درياچه اروميه است. در سالهاي اخير (بهويژه در طي 18 سال گذشته) که درياچه اروميه حدود 20 ميليارد مترمکعب از حدود 23 ميليارد مترمکعب آب خود را از دست داده است، مسئله خشک شدن درياچه اروميه به مسئلهاي بسيار مطرح در رسانهها تبديل شد. در مبارزات انتخاباتي براي دوره يازدهم رياست جمهوري در سال 92، دکتر روحاني قول داد که در صورت پيروزي در اين انتخابات مسئله درياچه اروميه را در اولين جلسه هيئت دولت خود مطرح کند و همين کار را هم بعد از پيروزي انجام داد.
کميتهاي هم براي نجات درياچه اروميه شکل گرفت که بهويژه در سال 93 حرکت آن شکل جديتري به خود گرفت. حال سوال اين است: چرا هنوز بعضي مردم در استانهاي آذربايجان شرقي و غربي با بدبيني به مسئله درياچه اروميه مينگرند؟ چرا هنوز باوري عمومي حتي ميان متخصصان - يا بيشتر آنها- مبني بر قابل حل بودن و پيگيري جدي دولت و حاکميت در اين راستا شکل نگرفته است؟ شايد پاسخ به اين سوال در اين نکته باشد که: «ما هنوز به مسائلمان بهعنوان مسئلهاي ملي نگاه نميکنيم.»
درياچه اروميه بر اساس مطالعات علمي انجامشده، عمدتا به دو دليل به اين حالوروز افتاده است؛ يکي حفر چاههاي فراوان (و البته بسياري غيرمجاز) و دومي احداث سدهاي فراوان (و فراتر از ظرفيت منابع آبي موجود). هر دو اين اتفاقات بهويژه در 20 سال اخير افتاده است. هدف از هر دو اين کارها هم توسعه منطقه بوده است. تمام نمايندگان مجلس که از اين استانها به مجلس راه يافتهاند، آرماني جز بهبود وضع و توسعه استانها و بهبود وضع زندگي مردم مناطق خود نداشتهاند. در اين زمينه کار به رقابت با مناطق و شهرستانها و استانهاي همجوار هم کشيده شده است. مسئولان استاني هم همين نگاه را داشتهاند. (هم توسعه بهعنوان آرمان و هم رقابت براي جا نماندن از قطار توسعه، و عقب نماندن از استانهاي همجوار و احتمالا رقيب!) حاصل، وضعي است که امروز ميبينيم. البته يک نکته آن است که «آيا تغييرات اقليمي و خشکسالي در اين وضع اثري نداشته؟» جواب پژوهشهاي علمي آن است که خشکسالي احتمالا چيزي کمتر از 20 درصد اثر را در اين خشک شدن درياچه اروميه داشته.
ولي سوال جديتر: در اين سالها در کشور مسئلهاي به نام «مديريت کلان منابع آب» و «آمايش سرزمين» وجود نداشته؟ متخصصي در اين زمينهها نداشتهايم؟ داشتهايم و سخن گفتهاند و حرفهايشان در هياهوي توسعه گم شده، يا اساسا (حداقل بخشي از) اين متخصصان و مديران کلاننگر، همراه و همرنگ مسير کلي توسعه شدهاند که امروز به نابودي بخش زيادي از منابع طبيعي ايران انجاميده؟!
همچنان مسئله مهمتر و جديتر مطرح است: «آيا مسئله درياچه اروميه مسئله فقط يا بيشتر آذريها و ترکهاي ايران است؟»، «آيا خشک شدن زايندهرود مسئله اصفهانيهاست؟»، «آيا درياچه هامون و مسئله خشک شدن آن را فقط مردم سيستان و بلوچستان بايد پيگيري کنند؟»، «آيا ريزگردها در اهواز و خوزستان و غرب ايران، فقط مسئله مردم اين نواحي است؟» بيتوجهي مردم و مسئولان ساير نواحي ايران قابل توجيه است؟ آيا همين بيتوجهي يکي از موجبات (بيدليل و بدون منطق واقعي و علمي) براي شکلگيري و توسعه نظريه توطئه مبني بر دست داشتن مردم ساير نواحي يا مردم تهران در اين مشکلات در بخشهاي مختلف کشور نشده است؟
به باور نگارنده، درياچه اروميه همانقدر وطن ماست که هامون و نور مازندران و شيراز و بندرعباس و اردبيل. وطن من از مرز بازرگان در استان آذربايجان غربي، تا گواتر در استان سيستان و بلوچستان و از خرمشهر تا سرخس است. براي درياچه اروميه و هامون و بختگان و مهارلو و پريشان و زريوار بايد با يک نگاه و هدف تلاش کرد؛ روش علمي به کار گيريم تا اين درياچههاي داخلي به وضعي بد(تر) دچار نشوند و حتيالامکان به زندگي برگردند. در مورد درياچه اروميه ميدانم که اين موضوع امکانپذير است و تلاش خوبي در اين زمينه در حال انجام است.
يعني هم به لحاظ علمي نشان داده شده که چنين کاري ممکن است و هم چنين تلاشهايي در حال انجام است. درياچه اروميه همانقدر مسئله همه ايران (و نه فقط آذريهاست) که درياچه هامون. درياچه هامون هم مسئله همه ايران (و نه فقط سيستانيها) است. نگاه به همه مسائل کشور بايد نگاهي ملي به اين پارههاي تن همه ميهن باشد.
با ذکر افسوس و مصيبت و دراماتيک کردن موضوع، کاري حل نميشود. اغراق و بزرگنمايي و قومي کردن موضوع هم هيچچيز را حل نميکند. نگاه ملي لازم است و اکنون دارد بهطور نسبتا مفيدي اعمال ميشود. اين نگاه ملي بايد واقعبين و علمي باشد که من ميدانم الان هست. مريض اورژانسي را هم وقتي به بيمارستان ميبرند، کادر درماني نمينشينند بالاي سر مريض گريه و زاري کنند! دست به اقدام علمي و سيستماتيک درماني ميزنند. توقع خانواده و همراهان مريض هم اين نيست که همه جمع بشوند بالاي سر مريض و گريه کنند و تاييد کنند که مريض رفتني است و زنده نخواهد ماند! دنبال درمان هستند و بايد باشند. دکتر و کادر درماني را هم الزاما از خانواده و همشهري و قوم و خويش انتخاب نميکنند! «بهترين» و «کاردانترين» را ميخواهند و بالاي سر مريض ميآورند. دکتر هم دست به اقدام سيستماتيک ميزند. به حال مريض گريه نميکند! درستش هم همين است. بايد فهميد اول مريض دردش چيست و بلافاصله و بيدرنگ به درمانش اقدام کرد.
براي مخاطرات طبيعي در ايران نگاهي ملي و علمي لازم است. نگاههاي بخشي، قومي و غيرملي و غيرعلمي را کنار بگذاريم. به کساني هم که دارند کار ميکنند، مدام ايراد نگيريم. تزريق هيجان و مخلوط کردن اخبار و شنيدهها و نسبت دادن دادههاي درست و غلط (مخلوط!) به وضع موجود و پاسخ خواستن - و گير دادن مداوم- به کساني که در حال کارند، کمکي به حل موضوع نميکند که هيچ، در کار و روال درست هم اخلال ايجاد ميشود.
دلسوزتر و نگرانتر از اعضاي خانواده بيماري که در اتاق جراحي و زير تيغ جراحي است، سراغ نداريم. ولي آيا بستگان و اعضاي خانواده هم در تيم جراحي مشارکت ميکنند و در نحوه جراحي به جراح مشورت ميدهند؟! اينطوري بيمار منظور نظر را هم تلف خواهند کرد! اجازه بدهيم کادر درماني متخصص کارش را درست انجام دهد، همزمان مسئله را هم کلان و ملي نگاه کنيم. پيگير باشيم و حساس، ولي با احساسي کردن و دراماتيک کردن موضوع، در اصل موضوع اخلال ايجاد نکنيم.
منبع: «ماهنامه سرآمد»