در تقسيمبندي علم از ديدگاه پيشينيان، دانش موسيقي از زيرمجموعههاي علم رياضي محسوب ميشده و در آثار بزرگاني همچون فارابي و ابنسينا مطرح بوده، بسياري از شاعران برجسته به این دانش از منظر «علمي» درخور و شايسته، مينگريستهاند.
پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: در تقسيمبندي علم از ديدگاه پيشينيان، دانش موسيقي از زيرمجموعههاي علم رياضي محسوب ميشده است. نخستين کسي که به رابطه موسيقي با رياضيات پي برد، فيثاغورس بود که در برخي کتابها او را پدر علم موسيقي نيز شمردهاند. بنا به گفته ارسطو، موسيقي (در کنار حساب و هندسه و نجوم) از زيرشاخههاي رياضيات محسوب ميشده و ارسطو در مباحثي که پيرامون رياضي سخن ميگويد، درباره موسيقي نيز بحث ميکند و در مباحث شعر و هنر نيز به موسيقي ميپردازد، چراکه موسيقي در هنر نيز مورد بحث بوده است. آنچه در اين جستار مدنظر است، بخش نخست بحث يعني بُعد علمي موسيقي است و بُعد هنري موسيقي در مجالي ديگر بررسي ميشود.
بخش رياضيات کتاب «شفا»ي ابنسينا نيز به چهار بخش تقسيم شده است؛
بخش اول: هندسه
بخش دوم: حساب
بخش سوم: موسيقي
و بخش چهارم: هيئت که همان ستارهشناسي است.
چنانکه ديده ميشود، ابنسينا نيز به تبع دانشمندان بزرگ قبل از خود، موسيقي را در زيرشاخه دانش رياضيات مورد بحث قرار ميدهد.
لازم به ذکر است، آنچه که درباره موسيقي از منظر قدما مطرح بوده (و حتي از ديد برخي از بزرگان امروزي نيز مطرح است)، اين است که موسيقي با مطربي تفاوتي فاحش دارد و اين دانش موسيقي در آثار بزرگاني همچون فارابي و ابنسينا مطرح بوده و بسياري از شاعران برجسته مانند نظامي، خاقاني و بهخصوص مولوي و حافظ به اين دانش از منظر «علمي» درخور و شايسته، مينگريستهاند تا جايي که در شعري از مولانا در اهميت اين دانش آمده است:
اين علم موسيقي بر من چون شهادت است
چون مؤمنم شهادت و ايمانم آرزوست
يکي از شاعراني که از دانش موسيقي در آثار خود به ميزان بسيار زيادي بهره برده است، خواجه شمسالدين محمد، متخلص به حافظ شيرازي (قرن هشتم هجري) بوده است.
حافظ از جمله شخصيتهايي است که به گفته بسياري از حافظپژوهان و منتقدان ادبي، آشنايي بسيار عميقي با دانش موسيقي داشته است. در تاريخ ادب فارسي برخي از شاعران صرفاً با دانش موسيقي آشنايي داشتهاند و اين دانش را در شعر خويش انعکاس دادهاند و از اينکه آنان تصنيفساز يا نوازنده بودهاند، اطلاعات چنداني در دست نيست يا از آثارشان چنين برنميآيد؛ مانند فردوسي و خاقاني. اما برخي از شاعران در ادب فارسي علاوه بر آشنايي با موسيقي، نوازنده يا خواننده نيز بودهاند و بر اساس برخي شواهد تاريخي اشعار خود را با يکي از آلات موسيقي مينواخته و با صدايي خوش ميخواندهاند؛ رودکي سمرقندي، فرخي سيستاني و عارف قزويني از جمله اين افراد بودهاند. بنابر برخي شواهد تاريخي و اشارات حافظ در اشعار خويش، حافظ نيز از زمره افرادي بوده که گويا صدايي خوش نيز داشته و اشعار خويش را با صدايي خوش ميخوانده است:
ز چنگ زهره شنيدم که صبحدم ميگفت
غلام حافظ خوش لهجه خوشآوازم
يکي از موضوعاتي که از اشعار حافظ برميآيد، اين است که حافظ آشنايي بسيار عميقي با دانش موسيقي داشته و در بسياري از اشعار خويش به شکلي بسيار ظريف به اين دانش خود اشاره دارد. اين آشنايي در حد بسيار بالايي بوده، به گونهاي که ميتوان گفت اطلاعات او در زمينه موسيقي با موسيقيدانان زمان خود برابري ميکرده است.
يکي از مهمترين قرايني که در اين زمينه ميتوان بيان کرد، اين است که خواجه شيراز تخلص «حافظ» را براي خود برگزيده است. واقعيت اين است که کلمه «حافظ» در دوران حافظ و قبل از او علاوه بر معني حافظ قرآن بودن، يکي از معاني اصلياش «موسيقيدان» بوده است؛ حافظ نيز با علم کامل به اين موضوع اين تخلص را براي خود برگزيده است. خواجه شيراز با انتخاب اين تخلص براي خود، بر مهمترين مانيفست حاکم بر شعر خويش، يعني «ايهام»، تاکيد ميکند. موسيقيداني و حفظ قرآن دو مفهوم کاملاً متضاد بوده و شاعر شيراز نيز با دقت بسيار شاعرانهاي هم مضاميني زيبا آفريده و هم بسياري از اهداف فکري خويش را بيان کرده است. به هر روي بايد در نظر داشت که حافظ نهتنها بسياري از کتابهاي نوشتهشده در زمينه موسيقي را خوانده بوده، بلکه بايد در زمينه موسيقي نيز سالها کار کرده باشد و اين موضوع از قرايني که در شعر او وجود دارد، برميآيد. در اين زمينه به بيان برخي از موارد پرداخته خواهد شد که نشان ميدهد حافظ با بسياري از ريزهکاريهاي دنياي موسيقي تا چه حدي آشنا بوده است.
يکي از موارد بسيار مهم اهميت حافظ به علم موسيقي، بخشي از ساقينامه اوست که برخي آن را مغنينامه ميدانند:
مغني نواي طرب ساز کن
به قول و غزل قصه آغاز کن
که بار غمم بر زمين دوخت پاي
به ضرب اصولم برآور ز جاي
بسياري از حافظپژوهان در بررسيهاي خويش در شعر حافظ، به موضوع موسيقي در شعر او اشاره کردهاند، مانند استاد منوچهر مرتضوي و بهاءالدين خرمشاهي؛ حتي در اين زمينه چندين کتاب اختصاصي درباره ارتباط موسيقي با شعر حافظ نگارش يافته است که يکي از مهمترين اين کتابها کتاب «حافظ و موسيقي» از حسينعلي ملاح است که برخي از نکات اين مطلب نيز از اين اثر برگزيده شده است.
درباره آشنايي حافظ با موسيقي، چندين بحث مورد نظر است، از جمله: آشنايي با آلات موسيقي همچون بربط، ارغنون، دف، ني و ...، آشنايي حافظ با الحان و دستگاهها مانند عراق، اصفهان، حجاز و ... و همچنين برخي اصطلاحات خاص موسيقي نظير گفتن، ضرب اصول و...
اينک به برخي از موارد گفتهشده با استناد به برخي از ابيات در ديوان حافظ اشاره ميشود و به ارتباط آن واژه با شعر نيز اشارهاي مختصر ميکنيم.
ارغنون: نام سازي بادي است که انواع مختلفي دارد. حافظ ميگويد:
ارغنونساز فلک رهزن اهل هنر است
چون از اين غصه نناليم و چرا نخروشيم؟
در اين بيت حافظ به ارغنونساز فلک (که زهره است) اشاره کرده و از سويي خروش انسان را نيز به نواي ارغنون تشبيه ميکند.
گفته: درباره اين واژه استاد شفيعيکدکني مقالهاي نوشته و گفتهاند که يکي از معاني گفته در کتابهاي موسيقي کهن، به معني آواز خوش بوده است و اين شعر حافظ را براي نمونه ذکر کردهاند:
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسيحا را
دستان: رشتههايي خاص که به دسته سازهاي مقيد بسته ميشده است و گاهي اوقات معني مقام را نيز دارد:
هر مرغ به دستاني در گلشن شاه آمد
بلبل به نواسازي حافظ به غزلخواني
در اين بيت حافظ علاوه بر اشاره به دستان که مقامي در موسيقي بوده، از سويي به رابطه بلبل با دستان که آن هم به معني بلبل است، اشاره کرده و از سويي به رابطه غزلهاي خود براي ساختن تصنيف نيز اشاره دارد.
دوتا: نوعي ساز که دو تار داشته و امروزه چگور يا تنبور ناميده ميشود:
مغني ملولم دو تايي بزن
به يکتايي او که تايي بزن
دوتا در مصرع اول به معني همان دوتار است و با تا در مصرع بعدي نوعي تناسب دارد.
راه: در اصطلاح موسيقي به معني مقام يا پرده و آهنگ است:
چه راه بود که در پرده ميزد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
زمزمه: نوعي خواندن بسيار ملايم است:
در کنج دماغم مطلب جاي نصيحت
کاين گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است
در اين بيت با توجه به چنگ و رباب، مفهوم زمزمه به معني همان خواندن بسيار آهسته است که در موسيقي مدنظر است.
ساز نوروز: نام لحن دوم از سي لحن باربد است:
مي اندر مجلس آصف به نوروز جلالي نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزي
در اين بيت به ارتباط اين ساز با فصل نوروز به شکلي ايهاموار اشاره شده است.
بازگشت: به معني فرود آمدن از لحن يا گوشهاي به مقام يا گوشه اصلي.
اين مطرب از کجاست که راه عراق ساخت
و آهنگ بازگشت به ساز حجاز کرد
در اين بيت بهظاهر بايد ميگفت بازگشت به راه عراق ساخت؛ ولي چون هدف شاعر اين است که بگويد دورويي و ناراستي زياد شده، بنابراين ميگويد آهنگ بازگشت به ساز يا راه حجاز کرده است. بانگ عراق هم يکي از مقامهاي مهم در موسيقي بوده است که صدا در آن در اوج بوده و حجاز هم يکي ديگر از مقامهاي موسيقي کهن بوده و امروزه يکي از گوشهها در آواز شور است.
منبع: «ماهنامه سرآمد»