خالق یک رویداد کارآفرینی (استارتآپ) میگوید: براي درآمدزايي مهارت افراد تعيينکننده است و آنها لزوما نياز به مدرک و تحصيلات آکادميک ندارند، همه اعضای یک تیم میتوانند روی تواناییهای خودشان حساب باز کنند.
پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: دانشجوي دکتري صنايع در دانشگاه خواجه نصير است. 34 سال سن دارد و ازدواج کرده است. به قول خودش در خانوادهاي که پزشکخيز است و برادر و خواهر پزشک و جراح دارد، بهخاطر عشق به حوزه تحليل و منطق، راهش را به مهندسي تغيير داده است. علاقه ذاتي به حل کردن مسائل پيچيده رياضي دارد و شيفته بازي با اعداد و الگوريتمهاست.
هيچ شماره تلفني از او ندارم که قرار مصاحبه را تنظيم کنم. در سايتش عضو ميشوم و در صفحه شخصياش بعد از معرفي خودم درخواست مصاحبه ميکنم. شماره موبايلش را ميدهد و بعد از چند تماس براي هماهنگي، يک مصاحبه يک ساعت و ده دقيقهاي از او ميگيرم. در حين تماس به فکر قبض موبايل من هم هست و ميگويد: «پول موبايلت را که از جيب خودت نميدهي؟»
رضا روحانينژاد، بعد از سالها کار در شرکتهاي نفتي و گازي، کارش را رها ميکند تا کسبوکار خودش را راه بيندازد؛ کسبوکاري که ورژن ايرانيزهشده لينکدين است و حدود چهار ماه از شروعش ميگذرد و هيچ درآمدي براي او نداشته است. روحانينژاد بهشدت مستند و آکادميک صحبت ميکند و نقلقولهايش را با سند و عدد همراه ميکند که شايد بهخاطر سابقه تدريسش در دانشگاه باشد.
از قابليتها، اهداف و کارکرد اسکيلما بگوييد.
ايده اسکيلما از اينجا شکل گرفت که کشور ما در زمينه ارائه خدمات و مهارتها در بستر وب فضاي مناسبي نداشت. نمونه خارجي لينکدين را داريم که طيف محدودي از افراد شاغل در جامعه را دربر ميگيرد و بيشتر توانسته افراد با تحصيلات بالا مانند اساتيد، دانشجويان و مديران صنعت را به خود جذب کند. بهطور آماري اين افراد حدود 20 درصد افراد شاغل در کشور را شامل ميشوند. بنابراين ما حدود 80 درصد افراد شاغل در جامعه را داشتيم که هيچگونه فعاليتي در بستر وب نداشتند و همچنان به صورت سنتي در حال کار و بازاريابي هستند.
ما بستر شبکه اجتماعي را مناسب ديديم که اين افراد بتوانند در اين فضا خودشان، مهارتها و تجربياتشان را ارائه و آموزش بدهند و آموزش دريافت کنند. ما درواقع به دنبال ايجاد فضا براي افراد شاغل به کار هستيم. بنابراين ما سعي کرديم يک رابط کاربري ساده در سايت ايجاد کنيم که همه اقشار بتوانند با آن رابطه بگيرند. براي مثال يک باغبان، يک تعميرکار خودرو و مشاغلي که کمتر آشنايي با فضاي وب دارند، ميتوانند در اين فضا حضور پيدا کنند.
ضريب نفوذ اينترنت در ايران حدود 85 درصد است، اما عموما اکثر استفاده افراد جنبه سرگرمي دارد. يکي از اهداف ما تغيير نوع کاربري افراد از فضاي اينترنت است تا به رونق کسبوکار و افزايش توانمنديهاي فردي و تخصصي آنها منجر شود.
درحال حاضر همه اين قابليتها در سايت ارائه ميشود؟
چيزي که الان در سايت قابل مشاهده است، 50 درصد آن چيزي است که ما در آستين خود داريم. براي رسيدن به اهدافي که نام بردم، راهکارهاي خيلي متعدد ديگري هم داريم که در آينده بهتدريج و بر اساس سير بلوغ اسکيلما به سايت اضافه خواهد شد.
ميتوانيد تعدادي از آن 50 درصد ديگري را که در آستين داريد و هنوز در سايت قرار نگرفته است، ذکر کنيد؟
کارکرد و هدف اصلي ما در آينده وصل کردن «زنجيره ارزش»ي است که اکنون به صورت گسسته و تکه و پاره در فضاي کسبوکار موجود است. الان بيشتر شبکههاي اجتماعي فردمحورند، اما ما نگاهمان گذر از فردمحوري و رسيدن به فرايندمحوري است؛ فرايندي که از مسير ايده به توليد دانش و درنهايت ايجاد ارزش منتهي شود؛ ارزشي که قابل فروش است و توليد ثروت ميکند. ما ميخواهيم اين زنجيره را به هم متصل کنيم. ميخواهيم انسانها را بسته به قابليتها و تواناييهايشان مانند اجزاي يک پازل در کنار هم بچينيم تا اين زنجيره تکميل شود.
اگر بخواهيم کمي از مفاهيم فاصله بگيريم، اسکيلما مفهوم زنجيره ارزش را چگونه عملياتي خواهد کرد و چگونه از آن پول به دست خواهد آورد؟
البته ما هنوز اين مدل را در سايت اضافه نکردهايم تا در ابتدا ظرفيت افراد درون اسکيلما را شناسايي کنيم. ما يکسري الگوريتمها را پشت صحنه اسکيلما طراحي کردهايم که به نوعي کاربرهاي ما را دستهبندي ميکند. اين دستهبندي قطعي نيست و بر اساس مدل فازي عمل ميکند. اين الگوريتم کاربرهاي ما را به ايدهپرداز، سرمايهگذار، مدير، پژوهشگر، مصرفکننده و... دستهبندي ميکند و از اين طريق ظرفيتهاي کاربران را شناسايي ميکنيم. بعدها از طريق پروژههايي که در اسکيلما تعريف ميشود، ما بخشهايي از اين زنجيره را که فکر ميکنيم بر اساس توانايي کاربر ماست، به کاربر پيشنهاد ميدهيم. به عبارتي ما اجزاي پازل را به هم ميدوزيم و به زبان سادهتر تيمسازي ميکنيم.
چرا زنجيره ارزش و متصل کردن آدمها به يکديگر براي شما مهم است؟
چون مشکل اصلي جامعه صنعتي ما در ايران همين مشکل است. آدمها با حرفههاي متفاوت فاصلهاي کهکشاني با يکديگر دارند و رابطه حرفهها با يکديگر بسيار کم است و نميتوانند با هم کار کنند. بنابراين در جامعه ما نميشود بر اساس تکنولوژي و دانش، خلق ارزش کرد. ما براي پر کردن اين خلأ روي اين زنجيره تاکيد داريم.
جز زنجيره ارزش که به آن اشاره کرديد، چه تفاوتهاي ديگري با لينکدين داريد؟
يکي از تفاوتهاي اصلي ما با لينکدين بحث نگرش به مهارتگرايي است. در لينکدين افراد وقتي ميخواهند مهارتهاي خود را بيان کنند، از يکسري برچسب استفاده ميکنند و بقيه افراد تاييد ميکنند که شما اين مهارتها را داريد يا خير. اما اتفاقي که ميافتد، اين است که بسياري از افراد از برچسبهاي خيلي زيادي استفاده ميکنند و به عبارتي همهکاره ميشوند. بنابراين در بستر اصلي، لينکدين بسيار ضعيف عمل کرده است. ما در اسکيلما نقطه قوت خود را روي معرفي مهارت تعريف کردهايم. ما يک بسته کامل براي معرفي مهارت گذاشتهايم و از کاربرها شواهد زيادي مطالبه ميکنيم تا به آنها رتبه بالايي بدهيم. چون ما در اسکيلما به کاربرها ستاره ميدهيم. ما با اين کار به کارفرما اين اطمينان را ميدهيم که کاربري که انتخاب ميکند، فردي مفيد است. اما کارفرما در لينکدين نميتواند بر اساس مهارتهايي که کاربر براي خودش ثبت کرده، اطمينان حاصل کند و به فرد کار بدهد. براي مثال من خودم براي آزمايش برچسب شبکه عصبي را بهعنوان يک مهارت براي خودم ثبت کردم و هيچچيز درباره عصب نميدانستم. بعد يک مدت کلي انسان اين مهارت من را تاييد کرده بودند، در صورتي که من هيچچيز از اين موضوع نميدانستم.
يکي ديگر از تفاوتها همان موضوعي است که قبلتر هم اشاره کردم. يعني ما به دنبال جذب طيف بيشتري هستيم. ما به دنبال جذب آشپز، باغبان، مکانيک، خياط و... هم هستيم. اين مشاغلي که بيان کردم، در لينکدين پروفايل ندارند، ولي همين خانم خياط در اينستاگرام صفحه پرمخاطبي دارد. چرا؟ چون رابط کاربري لينکدين پيچيده است. ما همه اين معضلات را ديديم و اسکيلما را جوابي براي همه اين مشکلات ميدانيم.
انگيزه شما از تاسيس اسکيلما چه بود؟
اکثر افراد تيم ما از افراد نخبه و باسابقه تجربه مديريتي در صنعت هستند. تيم ما متشکل از دانشآموختگان دانشگاه صنعتي شريف، اميرکبير، علم و صنعت و خواجه نصير هستند. اينکه چه شد که اين تيم شکل گرفت و از صنعت جدا شد، قطعا به دليل انجام يک کار تفنني يا براي منافع شخصي نبود. هدف ما قدم برداشتن براي کشور و انجام تکليف و تعهد بود. ما با توجه به ظرفيتهاي اسکيلما، هدف را بر اساس کاهش نرخ بيکاري کشور قرار داديم.
با توجه به نرخ بيکاري کشور که حدود 10 درصد تخمين زده ميشود، ما در يک برنامه زماني پنج تا هشت ساله قصد داريم 2 درصد از اين نرخ را کاهش دهيم. اين هدف بزرگي است. ولي اگر ما بتوانيم 1000 کاربر فعال با يک چرخه مالي مشخص را جذب کنيم، به يک همافزايي در کشور ميرسيم که بعد از مدتي ميتوانيم به هدفمان، يعني ايجاد اشتغال براي 400 هزار نفر برسيم.
براي رسيدن به اين ارقام چه برنامهاي داريد؟
براي رسيدن به اين هدف چندين برنامه داريم: 1. بايد بهترين سرويس را ارائه دهيم. 2. جامعه هدف را به گونهاي انتخاب کنيم که افراد جوياي شغل و داراي مهارت انتخاب شوند. 3. اين فرهنگ را در کشور جا بيندازيم که براي درآمدزايي مهارت افراد تعيينکننده است و آنها لزوما نياز به مدرک و تحصيلات آکادميک ندارند. 4. بعد از رسيدن به رقم 1000 نفر که اشاره کردم، ميتوانيم با تبليغات وب به اين ارقام برسيم.
اسکيلما از کي شروع به کار کرد؟ آمار سايتتان چگونه است و چه برنامههاي بلندمدتي داريد؟
طراحي الگوريتم، کدنويسي و طرح اسکيلما از اوايل سال 94 شروع شد و در اسفند 94 وبسايت بالا آمد. تاکنون 1000 کاربر عضو اسکيلما شدهاند که بر پايه اطلاعات آماري 15 درصد آنها کاربر فعال هستند. نرخ bounce rate يا همان نرخ ريزش کاربران ما 12 درصد است که حدود 20 درصد در اين زمينه از لينکدين بهتر عمل کردهايم. در اين چهار ماه شروع فعاليتمان نيز کاربران سه يا چهار پروژه همکاري بين خودشان شکل دادهاند.
هدف نهايي ما رسيدن به حداقل 15 ميليون کاربر داخلي است و بعد از آن به بازار خاورميانه فکر ميکنيم. ارائه خدمات به زبانهاي انگليسي، عربي و اسپانيايي نيز در برنامه طرح و توسعه ما قرار دارد.
ايده اسکيلما از کجا آمد؟
ما به دنبال انجام کاري بزرگتر از تاسيس يک فروشگاه اينترنتي بوديم و ميخواستيم ارزش افزوده بيشتري توليد کنيم. با توجه به اينکه دنياي آينده، دنياي آيتي است، ما راهي به جز خلق ثروت از طريق دانش در حوزههاي فناوريهاي نو و تکنولوژي نداريم. بنابراين و بهخاطر سطح اثرگذاري بالا، ما اسکيلما را انتخاب کرديم. من دوست نداشتم يک فروشگاه اينترنتي را تاسيس کنم که در آن جنس چيني بفروشم. درواقع تغيير اکوسيستم کار نيز از دغدغههاي ما بود که به سمت اسکيلما رفتيم.
اگر اشتباه نکنم، از اسکيلما نبايد درآمدي داشته باشيد. حقوق تيمتان چگونه تامين ميشود؟ آيا سرمايهگذار داريد؟ کمي درباره مسائل مالي صحبت کنيد.
خير. ما هنوز به مرحله درآمدزايي نرسيدهايم و به دنبال جذب سرمايهگذار هستيم. از آنجا که کار در اينترنت فضاي جديدي است، سرمايهگذارهاي سنتي حاضر به ريسک در اين حوزه نيستند و من بهخاطر سابقه کاري قبليام بيشتر با سرمايهگذارهاي نفتي و گازي رابطه گرفتهام که آنها سرمايهگذار سنتي به حساب ميآيند.
بهخاطر مسائل معيشتي همه تيم ما نميتوانند تماموقت در خدمت اسکيلما باشند و کارهاي جنبي خود را دارند و تنها من و يک دانشجوي دانشگاه آمريکا بهطور تماموقت کار ميکنيم. از آنجا که کسي از اسکيلما حقوقي دريافت نميکند، ما با ارائه سهام تشويقي به کارمندانمان آنها را حفظ کردهايم.
با شتابدهندهها ارتباطي نگرفتهايد؟
درحقيقت به اين نتيجه نرسيدهام که بايد از شتابدهندهها کمک گرفت. چون از يک طرف رقم مالي آنها رقمي به حساب نميآيد و از طرف ديگر نيز مربيگري و آموزش آنها نميتواند خيلي به کمک ما بيايد. از نظر من در حوزه کسبوکار مبتني بر فضاي وب، ما آدم نخبه و با تخصصي نداريم و تنها تفاوت شتابدهندهها با ما اين است که شايد آنها چند سال زودتر از ما شروع کردهاند.
فکر ميکنيد براي عملي کردن اين ايدهها چقدر سرمايه نياز داريد؟
برآورد دقيقي از اين موضوع نداشتهام، ولي وقتي هزينه نيروي انساني و بازاريابي را لحاظ کنيم، به نظرم حداقل به نيم ميليارد تومان سرمايه براي پوشش تمام خواستههايمان نياز داريم.
اگر سرمايهگذاري حاضر شود اين مبلغ را پرداخت کند، فکر ميکنيد بازگشت مالي اين سرمايهگذاري در سال چقدر باشد؟
ما چندين مدل کسبوکار براي درآمدزايي داريم که هرکدام از اين مدلها پتانسيل جذب حداقل 12 ميليارد تومان در سال را دارند.
در مورد مدل درآمدزايي، بهخاطر فضاي رقابتي اجازه دهيد موضوع را خيلي باز نکنم. ولي همينقدر بگويم با توجه به اينکه ما در بستر شبکه اجتماعي کار را شروع کردهايم، فروش داده، افزونههاي سايت، تبليغات و... جزئي از مدلهاي درآمدزايي ما هستند که بر اساس سير بلوغ اسکيلما در برهههايي از آن استفاده خواهيم کرد و ممکن است بعد از مدتي آن را کنار بگذاريم. ما يک مدل کسبوکار نيز براي سرمايهگذاران تهيه کردهايم که معتقديم سرمايهگذاري روي اسکيلما اتفاقا خيلي پرريسک نيست.
فضاي کاري اسکيلما چگونه است؟ آيا دفتر کار داريد؟ چند کارمند داريد؟ کمي درباره محيط کاريتان توضيح دهيد.
با توجه به اينکه ما کار را تازه شروع کردهايم، فضاي کارمان دورکاري و از طريق اينترنت است. هر از چند گاهي نيز در دفتر يکي از دوستانمان دور هم جمع ميشويم و توفان فکري را آنجا برگزار ميکنيم. فضاي کارمان استارتآپي است و سعي کردهايم چابک و سبک باشيم و خودمان را تعمدا درگير سازمان و سلسله مراتب نکردهايم، تا اگر احيانا زمين خورديم، سبک زمين بخوريم و خيلي آسيب نبينيم.
تيم ما 9 نفر است که سه نفر در زمينه فني، دو نفر مارکتينگ و دو نفر در زمينه توليد محتوا کار ميکنند. دو نفر ديگر هم وظيفه رهبري تيم را بر عهده دارند.
چالش اصلي شما در اسکيلما چيست؟
تيمسازي اصليترين چالش من در اسکيلما بوده است. هرچند گروهي که الان در اسکيلما شکل گرفته است، تيم خوبي است، ولي براي رسيدن به اين تيم، خيلي حرص خوردهام. آدمها خيلي زود آمدند، خيلي زود بيانگيزه شدند و رفتند و خيليها نيز انتظارات من را برآورده نکردند. شايد خصلت اين دور و زمانه باشد که آدمها خيلي بيحوصله شدهاند و اين باعث شده است ما در تيمسازي مشکل داشته باشيم.
من هميشه به اعضاي تيم ميگويم شما روي تواناييهاي خودتان حساب باز کنيد، ببينيد اسکيلما چقدر پتانسيل دارد و با توجه به پتانسيل خودتان و اسکيلما بسنجيد که چقدر ميتوانيد اسکيلما را به يک استارتآپ موفق تبديل کنيد. من اين اتفاق را خيلي نديدهام و بهخاطر همين بيشتر افراد زود بيانگيزه ميشوند، چون خيليها به دنبال گرفتن گارانتي موفقيت و علم غيب هستند و من نيز اين علم غيب را ندارم. من هنوز هم بحث تيمسازي را دنبال ميکنم و به دنبال نيروهاي خلاق و باانرژي هستم و اگر از بين مخاطبان نشريه شما هم کسي پيدا شود که اين خصوصيتها را داشته باشد، ما با آغوش باز، پذيراي آن فرد هستيم.
بنابراين من چالش اصلي را نرمافزار يا همان فکر ميدانم. مشکلات مالي، دفتر کار و غيره همه قابل حل است و من اگر بتوانم تيم نخبهاي را شکل بدهم، قطعا به همه خواستههاي خود خواهم رسيد.
منبع: ماهنامه سرآمد