صفيالدين را موسس مکتب مـنتظميه و باني موسيقي سيستماتيک و کلاسيک جهان اسلام ميدانند. مکتب منتظميه که جرياني نظري در موسيقي است، از نيمه دوم قرن هفتم ظهور يافت و صفيالدين موسس اين مکتب، بناي موسيقي ايران را تجديد کرد و شارح و مروج نظريات پيشينيان خود شد و به تکميل آرا و نظريات آنان پرداخت.
اقدام و عمل؛ دولت-ملت؛ امیدوار و استوار
پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: سربازهاي مغول بيوقفه به دروازه محله ميکوبيدند. صفيالدين ارموي به همراه ديگر افراد محلهاش در بغداد که از بزرگان و صاحبان مکنت بودند، پشت در ايستاده بود و ميدانست اگر در را باز نکنند، مغولان به خشم ميآيند. هلاکو پس از فتح بغداد، محلههاي شهر را بين اميران خود تقسيم کرده بود و برحسب مقام و مرتبه اميران، به برخي اجازه سه روز کشتن و بستن و بردن مال مردم را داده بود، به تعدادي ديگر دو روز و دستهاي نيز تنها يک روز رخصت قتل و غارت داشتند.
اميري که با سربازانش پشت دروازه محله صفيالدين بود، نانونوين نام داشت و از قصيالقلبترين اميران مغول بود که سرداري 10 هزار جنگجوي مغولي را برعهده داشت.
صفيالدين گفت تا درها را براي سردار مغولي باز کردند، سپس فرشهاي گرانبهاي خسرواني براي او و همراهانش گسترد و خوراکهاي گوارا و کباب و شيريني پيش رويش گذاشت، بعد از پذيرايي، 10 کنيز ماهروي خواننده از شاگردان صفيالدين به مجلس آمدند و هر يک با سازي غير از ديگري مشغول نواختن و خواندن شدند و نوايي سرودند که امير را بسيار خوش و دلکش آمد.
آن شب بعد از بدرقه امير مغول با هداياي فراوان، صفيالدين از همسايگان صاحب مکنت خود نقدينه و سيمينه فراوان جمع کرد و گفت به فکر جان عزيز خود باشيد که امير بازخواهد آمد. روز بعد امير مغولي با زنان خود به خانه صفيالدين رفت و اين تا سه روز ادامه داشت. روز سوم صفيالدين پس از دادن پيشکشهاي فراوان به امير گفت اين دربند (محله) زير فرمان توست و اگر بر جان مردم آن ببخشي، در پيش خداوند و بندگانش روسفيد خواهي بود، چه ديگر کالايي جز جان براي ايشان باقي نمانده است.
امير گفت که از همان روز اول از جان مردم و غارت ايشان گذشته است، سپس نانونوين، صفيالدين را به نزد هلاکو برد و او را بهعنوان مطرب و نديم مستعصم خليفه عباسي معرفي کرد. هلاکو از صفيالدين پرسيد بهترين چيزي که از اين هنر ميداني چيست؟ او جواب داد آواز دلکشي ميدانم که آدمي را از شنيدن آن، ديده به خواب ميرود. هلاکو گفت همين دم آن آواز را براي من ساز کن تا بخواب روم. صفيالدين که ترس داشت آواز او را به خواب نبرد، حيلت کرد و گفت براي اثر کردن اين موسيقي در جان، بايد که شراب نوشيد. پس از آنکه هلاکو سه قدح بزرگ درکشيد، صفيالدين عود در دست گرفت و خوانندهاي ضياء نام آواز سر داد.
آن زمان که شراب و موسيقي اثر کردند و چشمهاي هلاکو رو به سنگيني رفتند، صفيالدين ناگهان تارهاي عود را سخت به ارتعاش درآورد، به گونهاي که هلاکو دوباره هوشيار شد. هلاکو که از هنر و چيرهدستي صفيالدين در شگفت شده بود، او را مورد اکرام خود قرار داد. هنگامي که صفيالدين از خدمت هلاکو بيرون آمد، نانونوين سرداري را با 50 سپاهي همراه او فرستاد که درفش سياهي داشتند. اين پرچم سياه علامت مخصوص هلاکو بود که بر سر دربند صفيالدين نصب کردند و اين بدان معني بود که آن دربند در امان هلاکو است و بدين ترتيب صفيالدين با تدبير خود جان گروه زيادي را نجات داد.
صفيالدين عبدالمؤمن بن يوسف بن فاخر ارموي، موسيقيدان و خطاط بزرگ تمدن اسلام از شهر اروميه برخاست و به سبب خاستگاهش او را اُرموي مينامند. ارموي تحصيلات خود را در اروميه آغاز کرد و ادامه آن را در مدرسه مستنصريه بغداد پي گرفت؛ مدرسهاي که بعدها خود از استادان بنام آنجا شد.
صفيالدين در آغاز کار به دليل خط نيکويش مشهور و در کتابخانه خليفه به استنساخ و کتابت مشغول شد. روزي لحاظ، خواننده مخصوص خليفه، لحني زيبا و غريب خواند که توجه خليفه را جلب کرد و از آن پرسـش کرد. خواننده گفت: «اين از معلمم صفيالدين بود.» خليفه، صفيالدين را طلبيد و چنان نواي عود او در خليفه اثر کرد که او را نديم خاص و ملازم مجلس خود قرار داد و صفيالدين در کوتاه زماني به مقام رفيع کاتبي مخصوص خليفه المستعصم بالله و کليدداري کتابخانه او دست يافت. مقرري صفيالدين در دربار مستعصم سالانه پنج هزار سکه طلا بود و هنگامي که صفيالدين پس از فتح بغداد به دربار هولاکو رفت، سردار مغول، مقرري سالانه او را به 10 هزار سکه در سال افزايش داد. صفيالدين به حکم هلاکو صدارت و نظارت بر اوقاف کل عراق را تا زمان انتقال اين مقام به خواجه نصير طوسي برعهده داشت.
صفيالدين در زمان هولاکو و در روزگار خاندان جويني که از کارگزاران هلاکو بودند، نديم خاص، کاتب مخصوص و معلم فرزندان شمسالدين جويني ملقب به صاحب ديوان بود و رساله مبسوط خود «رساله الشرفيه» را به نام شرفالدين هارون فـرزند شمسالديـن تاليف کرد... هر دو رساله مشهور او «الادوار» و «الشرفيه» در زمان خود او به فارسي برگردانده شد.
کتابهای صفیالدین ارموی/
رساله الادوار في الموسيقي
«الادوار» يکي از چهار کتاب اصلي علم موسيقي در ميان تاليفات موسيقيدانان مسلمان است. اين کتاب مشتمل بر 15 فصل است و حاوي مباحث عملي و نظري موسيقي. با توجه به تعداد نـسخ مـوجود از اين کتاب، ميتوان آن را رايجترين رساله موسيقي در جهان اسلام دانست. تعداد شروح نوشتهشـده بـر اين رساله نيز در ميان ديگر رسالات موسيقي از هـمه بـيشتر است. در اهميت کتاب «الادوار» همين بس که بزرگان و دانشوران بعد از صفيالدين، اساس تدريس و شالوده تـاليف و تـفسير خـود را بر پايه اين کتاب بنا نهادند.
رساله الشرفيه
دومين اثر بزرگ صفيالدين در موسيقي «رساله الشرفيه» است که نزديک به سه دهه بـعد از «الادوار» تاليف شده و حاوي پنج مقاله است و آن را کاملکننده «الادوار» ميدانند. انديشوراني چون علامه قـطبالديـن شيرازي و عبدالقادر مراغي از اين کتاب بيش از ديگران بهره جستهاند. چنانچه عبدالقادر مـراغي در کتاب «مـقاصد الالحان» خود، کتاب گرانسنگ «دره التاج» قطبالدين شيرازي را شـرحي بـر «الشرفيه» ميداند.
قطبالدين اين کتاب را تا حدي نقد کرده، اما عبدالقادر مراغي از آن دفاع کرده است.
سازهای اختراعی صفیالدین
صفيالدين که به سبب ارتباط با خاندان جويني توانسته بود به رياست ديوان انشاي بغداد برسد، هنگامي که بهاالدين محمد، پسر بزرگ شمسالدين محمد صاحبديوان به حکومت عراق عجم منصوب شده بود، همراه با او به اصفهان رفت. حاصل اين سفر ساخته شدن دو ساز به نامهاي نزهه و مغني بود.
نزهه
اين ساز از سازهاي زهي مطلق است و آن را با دو دسـت مـينوازند. جعبه طنيني آن مکعب مستطيل اسـت و از چوب بيد سرخ يا شاهچوب يـا شمشاد و گاه از چوب سرو ساخته ميشود. روي جعبه طنيني را نيز با چوب نازک (الواح رقيقه) ميپوشانند. مولف «کنزالتحف» ميگويد: «بعد از چنگ هيچ سـازي خـوشتر از نـزهه نيست.»
مغني
ايـن ساز را صفيالدين ارمـوي هـنگامي که به اصفهان رفته بود، ساخت. آن را سازي مرکب از سازهاي رباب و قانون و نزهه دانستهاند. صفيالدين در سفر به اصفهان رباب را ديده بود. رباب تا قرن نهم ساز مخصوص مردم اصفهان و فارس بوده است و صفيالدين از ترکيب آن با قانون که در عراق متداول بود و نزهه، ساز مغني را ساخت. کاسه اين ساز را از چوب زردآلو ميسازند که از ربـاب بـزرگتر و پهنتر است و دسته آن شکل مثلث دارد. درون کاسه را با مخلوطي از سريشم و خرده شيشه ميپوشانند و روي آن پرده بسيار نازکي ميکشند و داراي 33 تار است.
شاگردان
صفيالدين در خوشنويسي و موسيقي شاگردان نامآوري داشت. برجستهترين شاگرد او در خط که از استادش نيز پيشي گرفت، ياقوت مـستعصمي است. ياقوت ملقب به قبلهالکتاب، خطاط، اديب، فاضل و شاعر نامدار دربار عباسي بود که از او بهعنوان بزرگترين خوشنويس در عرصه هنر نگارش خط ثلث ياد ميشود، مردي که در تحول و تکامل خط منشأ اثر شد. از شاگردان صفيالدين در موسيقي ميتوان به شمسالدين احمد بن يحيي سهروردي اشاره کرد که او را جامع علم و موسيقي دانستهاند.
موسس مکتب منتظمیه
صفيالدين را موسس مکتب مـنتظميه و باني موسيقي سيستماتيک و کلاسيک جهان اسلام ميدانند. مکتب منتظميه که جرياني نظري در موسيقي است، از نيمه دوم قرن هفتم ظهور يافت و صفيالدين موسس اين مکتب، بناي موسيقي ايران را تجديد کرد و شارح و مروج نظريات پيشينيان خود شد و به تکميل آرا و نظريات آنان پرداخت. او پراکندگي و بينظميهايي را که در موسيقي قبل از او وجود داشت، سامان داد و نظريات جديدي را در موسيقي مطرح کرد و نظم نويني را در مباني نظري موسيقي سرزمينهاي اسلامي بهويژه خاورميانه بنيان نهاد.
صفيالدين در عين تسلط و مهارت در موسيقي عملي، مطالعات جامع و دقيقي نيز در موسيقي نظري داشت و آنچه در «رساله الشرفيه» از فارابي و ابن سينا آمـده، مـيتواند گواهي اين مدعا باشد. او در «رساله الشـرفيه» و «الادوار» بـه صورتي نظاممند، گام بالقوه و گامهاي بالفعل زمانش را از جنبههاي گوناگون تشريح کرد. او پيشنهاد تقسيم فاصله هـنگام (اکـتاو) به 17 فـاصله را داد و موفق به شناسايي گامي در موسيقي شد که درحقيقت زير ساز گامهاي فعلي ايران است و بر مبناي نيم پرده فيثاغورث و معادل 23 ساوار است. (ساوار واحد علمي بيان فاصله اصوات است.)
اين موسيقيدان بزرگ همچنين از روش نتنويسي قرنهاي قبلي به شکلي تقريبا جامع بهره گرفت و براي نخستين بار به نغمهنگاري نغمات آهنگ يـا تـصنيف پرداخت. قديميترين آوانگاري بهدستآمده که ميتوان با تکيه بر آن نحوه ثبت و ضبط قطعات را بهدرستي دريافت، اثري از صفيالدين ارموي است. چنانچه در ابـتدا دور ايـقاعي و نـام مقام ذکر و سپس نغمات با حروف ابجد و زمان هر نغمه به وسيله اعداد زير همان نغمه نگاشته ميشود.
ارموي در مقام آهنگسازي، صور آوازي «صوت» و «قول» و «نوبه» را ترويج ميکرد. در روزگار ارموي «نوبه» بسيار مورد توجه بود و ارموي بالغ بر 130 «نوبه» تصنيف کرده است.
نت آخر موسیقیدان
صفيالدين که دانشمندي چون قطبالدين شيرازي فيلسوف هنرمند و معاصرش در کتاب «دره التاج» خويش از او با عنوان «فريد عصر و وحيد دهر، الطف جهان، افضل ايران» ياد ميکند و عبدالقادر مراغي او را «مولانا صفيالدين عبدالمومن بن فاخر الارموي» خطاب کرده و «جامع مبين العلم والعمل» دانسته است، مردي که در کتابها با القابي چون الصدرالکبير و العالم الفاضل و العلامه ياد شده، پس از افول ستاره اقبال خاندان جويني و درحاليکه عمري را به جوانمردي و کرامت گذرانده بود، به روزگار پيري وامدار ديگران شد و درحاليکـه بـراي 300 دينار به حبس افتاده بود، در زندان درگذشت.
اقدام و عمل؛ دولت-ملت؛ امیدوار و استوار