سیاست یا کشورداری از نظر دانشمندان و علیالخصوص فلاسفه اسلامی دانشی درخور محسوب میشود که لازم است دانشمندان و حاکمان بدان توجه کنند.
پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: در طبقه بندی دانش از دیدگاه گذشتگان یکی از بخش های مهم به بحث آیین کشورداری (یا سیاست مُدُن) اختصاص دارد. ارسطو در تقسیم بندی مهم خویش از دانش های بشری- که تا امروز هم مورد توجه بسیاری از دانشمندان است- علم را به سه دسته مهم تقسیم کرده است؛ علم نظری، علم عملی و علم فنی. علم نظری خود سه شاخه دارد؛ مابعدالطبیعه، ریاضیات و طبیعیات. علم فنی نیز سه شاخۀ شعر و خطابه و جدل است. علم عملی نیز سه شاخه دارد؛ اخلاق، تدبیر منزل، سیاست.
از نظر ارسطو سیاست یا کشورداری زیرمجموعه دانش عملی است. اخلاق از نظر او امری کاملاً فردی است و به نگرش فرد به خویشتن برمی گردد. تدبیر منزل نیز به نوع رفتار فرد در خانواده اشاره دارد؛ اما علم سیاست به نوع رفتار فرد در جامعه بر می گردد. بر همین اساس ارسطور سال های جداگانه در سیاست نوشته است و در آن امور کشورداری را توضیح داده است و بیان کرده که شش نوع حکومت وجود دارد؛ پادشاهی، آریستوکراسی، جمهوری، الیگارشی، تیرانی و دموکراسی. لازم به ذکر است که دیدگاه های ارسطو در این تقسیم بندیها تحتتاثیر افلاطون قرار دارد. افلاطون نیز درباره سیاست سخنانی دارد که برای بررسی دقیقتر آرای ارسطو باید با آن نیز آشنا بود.
میراث ارسطو در باب تقسیم بندی علوم به دست دانشمندان اسلامی نیز رسید. از جمله این مسائل دیدگاه هایی است که دانشمندان اسلامی در باب سیاست داشته اند. دانشمندان بسیاری، از صدر اسلام تا امروزه، در باب سیاست سخن گفته اند که برخی موارد با آرای ارسطو هماهنگ است و برخی موارد با توجه به دیدگاه های مسلمانان تفاوت هایی نیز با ارسطو دارد. غرض از گفتن این مطالب آن است که گفته شود سیاست یا کشورداری از نظر دانشمندان و علیالخصوص فلاسفه اسلامی دانشی درخور محسوب می شود که لازم است دانشمندان و حاکمان بدان توجه کنند.
برای نمونه فارابی علم را به دو بخش نظری و عملی تقسیم می کند و علم اخلاق و سیاست را در بخش علم عملی بررسی می کند. ابنسینا نیز در بحث دانش عملی، از اخلاق و تدبیر منزل و سیاست مدن سخن به میان میآورد و در آن از قوانین اجتماعی بحث می کند. همین دیدگاه ها را خواجه نصیرالدین طوسی نیز دارد. اما غزالی بر خلاف بسیاری از این دانشمندان با توجه به اینکه با فلسفه نیز مخالف بود، این تقسیم بندیها را قبول نداشت و علم سیاست را به چهار بخش سیاست انبیا، حکام، عالمان دینی و واعظان تقسیم کرد.
بههرروی همین اختلافات نیز بین علمای اسلامی در تعریف سیاست نشان از اهمیت این قسم از دانش داشته است. امروزه دانش سیاست به مراتب با آنچه نزد گذشتگان بوده متفاوت است و شاخه های بسیاری نیز دارد. لازم به ذکر است که نوعی دیگر از آموزش سیاست نزد هندیان و ایرانیان وجود داشته و آن آموزش سیاست با داستان هایی نظیر «کلیله و دمنه» بوده است، یعنی تمثیلپردازی. فهم بسیاری از امور مربوط به کشورداری در کتابهایی چون «کلیله و دمنه»، «مرزبان نامه»، «سندباد نامه» و... به گستردگی بیان شده و اصلا دلیل اصلی نوشتن اینگونه کتاب ها، همین بوده است.
علم سیاست نیز همچون نجوم و پزشکی و ریاضیات و... برای بسیاری از شاعران و نویسندگان جذبه های فراوانی داشته که در آثار خویش با آن تخیل را پرورش داده و در ابداع مضامین جدید بهره برند. بسیاری از شاعران و نویسندگان اشاراتی به دانش سیاست در آثار خویش داشته اند که در باب پند و اندرز آن را بیان می کرده اند.
یکی از مشهورترین افرادی که در این زمینه جایگاهی ویژه در ادبیات فارسی دارد، سعدی شیرازی، شاعر و نویسنده مشهور ادب فارسی در قرن هفتم، است. شیخ مشرفالدین مصلح بن عبدالله (یا مصلحالدین مشرف بن عبدالله) در قصاید و باب های نخست دو کتاب «گلستان» و «بوستان» به این بخش از علم سیاست پرداخته است.
سعدی بهخصوص در این دو کتاب گویی شیوه داستان پردازی هندی و ایرانی را با نظریات فلاسفه آمیخته و قصد داشته همه آنچه را مربوط به اخلاق و تدبیر منزل و سیاست مدن بوده، بیان کند. باب های نخست این دو کتاب گواه این است که هدف اصلی او در این دو باب بحث علم سیاست مدن بوده است. البته شاعران و نویسندگان در درجه ای نبودهاند که بتوانند یا جرئت کنند که شاهان را نصیحت کنند و چنانچه شاعری در شعر خود شاهی را پند می داده، ممکن بوده با عقوبت مواجه شود. اما سعدی با توجه به جایگاه والایی که نزد حاکمان فارس داشته، گویی توانسته بوده به گونهای سخن گوید که این سخنان برای آنان آزاردهنده نباشد. برخی از آموزه های سعدی در علم سیاست در ذیل بیان می شود:
الف) تاریخ، مایه عبرت برای شاهان: سعدی خواندن تاریخ را برای حاکمان لازم می داند و معتقد است داستانهایی همچون رستم و اسفندیار برای پند و اندرز است:
اینکه در شهنامه ها آورده اند
رستم و رویینهتن اسفندیار
تا بدانند این خداوندان ملک
کز بسی خلق است دنیا یادگار
ب) پرهیز از ستم: مهمترین آموزه سعدی برای شاهان پرهیز از ستم است. بسیاری از حکایت های «بوستان» و «گلستان» بر این اصل تکیه دارد که شاهان باید از ستم دور باشند و بارها با داستانهایش شاهان ظالم را سرزنش کرده است. در حکایتی در «گلستان» گوید: «درویشی مستجابالدعوه در بغداد پدید آمد. حجاج یوسف را خبر کردند. بخواندش و گفت دعای خیری بر من کن. گفت: خدایا جانش بستان. گفت: از بهر خدای این چه دعاست. گفت: این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را.» یا در حکایتی دیگر گوید: «یکی از ملوک بیانصاف، پارسایی را پرسید: از عبادتها کدام فاضلتر است؟ گفت: تو را خواب نیمروز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.»
ج) رعیت پروری: سعدی بارها تاکید دارد که شاهان باید به مردم خدمت کنند، نه اینکه مردم در خدمت شاهان باشند. «ملوک از بهر پاس رعیت اند نه رعیت از بهر طاعت ملوک؛ گرچه رامش به فرّ دولت اوست.»
د)کسب رضایت سپاهیان: برای اداره امور مملکت باید سپاه از شاه راضی باشد، وگرنه مملکت ناامن خواهد شد.
سپاهی که خوشدل نباشد ز شاه
ندارد حدود ولايت نگاه
ه) اجتناب از کشتن کسانی که یاران بسیار دارند: در حکایتی در «بوستان» گوید که: پادشاهی خواست پارسایی را بکشد، اما پسرش مانع شد.
پسر گفتش ای نامور شهريار
يکی دست از اين مرد صوفی بدار
که خلقی بدو روی دارند و پشت
نه رای است خلقی به یکبار کشت
و) پندهای نُهگانه برای شاهان: سعدی در پایان باب نخست «بوستان» نُه گفتار را برای حاکمان لازم می شمرد که در این بخش به هر کدام با یک بیت اشارتی میشود:
1. گفتار اندر رأی و تدبیر ملک و لشکرکشی: تا جایی که امکان هست، با دشمن باید مدارا کرد.
همی تا برآید به تدبیر کار
مدارای دشمن به از کارزار
2.گفتار اندر نواخت لشکریان در حالت امن: زمانی که جنگی در کار نیست، سپاهیان باید آسایش داشته باشند؛ حال چه آسایش مالی و بحث دیگر.
سپاهی در آسودگی خوش بدار
که در حالت سختی آید به کار
3.گفتار اندر تقویت مردان کارآزموده: از دادن کار به افراد تازهکار پرهیز شود و کارهای مهم به افراد باتجربه سپرده شود.
گرت مملکت باید آراسته
مده کار معظم به نوخاسته
4.گفتار اندر دلداری هنرمندان: از نظر سعدی حاکمی از همه موفقتر است که شمشیرزنان و دانایان در حکومت او فراوان باشند.
ز نامآوران گوی دولت برند
که دانا و شمشیرزن پرورند
5.گفتار اندر حذر کردن از دشمنان: حذر یعنی پیشاندیشی و دوراندیشی و در نظر سعدی حاکم موفق همیشه باید هوشیار باشد.
حذر کار مردان کارآگه است
6.گفتار اندر دفع دشمن به رأی و تدبیر: نباید اجازه داد تا دشمنان ضعیف با هم متحد شوند.
میان دو بدخواه کوتاهدست
نه فرزانگی باشد ایمن نشست
7.گفتار اندر ملاطفت با دشمن از روی عاقبتاندیشی: حتی اگر ناگزیر به جنگی شدی، باز هم راهی برای آشتی باقی بگذار، چراکه زمانی به درد خواهد خورد.
چو شمشیر پیکار برداشتی
نگه دار پنهان ره آشتی
8.گفتار اندر حذر از دشمنی که در طاعت آید: اگر دشمن تسلیم شد، باز هم مراقب او باش.
گرت خویش دشمن شود دوستدار
ز تلبیسش ایمن مشو زینهار
9.گفتار اندر پوشیدن راز خویش: حاکم نباید رازهای خود را با همه در میان بگذارد، چراکه جاسوسان همه جا هستند.
منه در میان راز با هر کسی
که جاسوس همکاسه دیدم بسی
منبع: «ماهنام سرآمد»