آيا دانشمندان ميتوانند کسي را که دچار مرگ مغزي شده است دوباره به زندگي بازگردانند؟ آيا تاکنون تلاشي در اين زمينه صورت گرفته است؟ و اصلا احياي بيمار مرگ مغزي به چه معنايي است؟ پاسخ اين پرسشها حقايق شگفتآوري را روشن ميکند.
پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: يکي از آرزوهاي هميشگي بشر امکان زنده شدن دوباره پس از مرگ است. بهتازگي دولت هند مجوز اخلاقي را براي انجام پژوهش در بازگرداندن فعاليتهاي مغزي به 20 بيمار فوت شده (مرگ مغزي) با کمک جديدترين فناوريهاي روز صادر کرده است. اگر از فيلمها و داستانهاي ژانر وحشت، فرانکناشتاين و زامبيها بگذريم، با اين پرسش روبهرو هستيم که موضوع اين پژوهش واقعا چيست؟ آيا دانشمندان ميتوانند کسي را که دچار مرگ مغزي شده است دوباره به زندگي بازگردانند؟ آيا تاکنون تلاشي در اين زمينه صورت گرفته است؟ و اصلا احياي بيمار مرگ مغزي به چه معنايي است؟ پاسخ اين پرسشها حقايق شگفتآوري را روشن ميکند، نهتنها درباره مرزهاي علم پزشکي و عصبشناسي که درباره روابط ما با عزيزاني که از دست دادهايم و مفهومي که ما براي معنا کردن زندگاني در ذهن ميپرورانيم. پس به نظر ميرسد مردهها قرار است راوي کل اين مسائل باشند.
بازسازي و احيا
خطوط بين مرگ و زندگي و بين هوشياري و بريدن از اين دنيا کمتر سياه و سفيد و بيشتر خاکستري است. در سال 2010 پژوهشي در اين زمينه انجام شد و محققان موفق شدند با کمک دستگاه اسکن مغزي fMRI و با کمک الگوهاي فعاليت در قسمتهايي از مغز با بيماري که داراي حيات گياهي بود صحبت کنند و از او پاسخهاي بله يا خير بپرسند. همزمان تيمهاي ديگر پژوهشي روي روشهايي کار ميکنند که به مغزهاي گيرافتاده در حالت کما يا در زندگي گياهي امکان بازسازي ميدهند.
به گفته دکتر دين برنت، از محققان مرگ مغزي در دانشگاه کارديف، بازسازي و مرمت بافت عصبي يکي از موضوعاتي است که هر روزه درباره آن تحقيقات متنوعي صورت ميپذيرد اما هنوز قادر نيستيم به گونه قابل اطميناني آن را اجرا کنيم.
مرگ مغزي پديدهاي شديدتر از کما يا زندگي گياهي است. بيمار در کما نفس ميکشد و سيستم گوارشي فعال دارد اما در مرگ مغزي تمام فعاليتها از جمله تپش قلب بدون کمک خارجي ميسر نيست. با تمام اين توصيفات، امکان ريکاوري بيمار از شرايطي اينچنين بسيار کم است اما طي 50 سال اخير مواردي در اين زمينه گزارش شده است. مثلا دو کودک مرگ مغزي شده در سال 1975 تا حدودي سطح امواج مغزي خود را ريکاور کردند. يک نوزاد مرده در سال 1995 دوباره نفس کشيد و در سال 2010 يک جنين مرده 28 هفتهاي به صورت کامل به حيات بازگشت و در 35 هفتگي و به صورت سالم به دنيا آمد.
اجساد زنده
دهههاست که از بيماران مرگ مغزي شده به عنوان ابزاري در تحقيقات پزشکي استفاده ميشود. اين پژوهشها بيشتر در زمينه سمشناسي و داروشناسي است و به اين بيماران اجساد زنده گفته ميشود که در جامعه پزشکي سبب بحثهايي شده است. در سال 1986 دانشگاه حقوق کورنل در اين خصوص اعلام کرد که در زمان از بين رفتن فعاليت در نئوکورتکس، بيمار بايد از لحاظ حقوقي مرده اعلام شود چون در چنين شرايطي امکان بيداري، خواب، تکلم، صحبت کردن، به ياد آوردن و... از بين ميرود، حتي اگر مغز هنوز فعاليتهايي را نشان دهد. اين فقط نظريهپردازي انتزاعي نيست. دانشگاههاي پيتسبورگ و شيکاگو و مرکز سرطانشناسي اندرسون همگي از اجساد زنده استفاده ميکنند، البته با رضايت خانواده و خود متوفي. پژوهشها بيشتر بر مسير داروها در بدن و حتي انجام جراحيهاي آزمايشي توسط دانشجويان پزشکي استوار است.
تعدادي از پزشکان تمايل دارند مفهوم مرگ را گسترش دهند تا در پژوهشها با دست بازتري از اجساد زنده استفاده کنند. در سال 1996 در مقالهاي در مجله پزشکي انگليسي «لنست» پيشنهادي مطرح و اينگونه بحث شد که اگر معناي قانوني مرگ قرار است به از دست رفتن کامل و غيرقابل بازگشت فعاليت مغزي تغيير يابد، در آن صورت ميتوان دستگاههاي متصل به بيمار را خاموش و مرگ او را اعلام کرد. در سال 2004 ان راولينين، استاد بلژيکي پزشکي، از اين هم فراتر رفت و در مجله اخلاق پزشکي نوشت اگر بتوان روي بيمار در حالت زندگي گياهي به عنوان مرده تفاهم داشت، در آن صورت تمام پژوهشهايي را که روي مردگان انجام ميگيرد، ميتوان روي او هم انجام داد. راولينين حتي از بيماران مرگ مغزي يک پله بالاتر ميرود و مرگ را به بيمار داراي فعاليت مغزي محدود ولي قابل اندازهگيري در حالت گياهي تعميم ميدهد. اما تعداد رو به رشدي از پژوهشگران در حال تجديدنظر در مساوي دانستن مرگ مغزي و پايان راه زندگي براي يک فرد هستند. اين ايده جديدي در دنياي پزشکي است که در جهان زيستشناسي جديد در نظر گرفته نميشود.
سابقه در طبيعت
بسياري از دوزيستان، ماهيها و حتي پستانداران ميتوانند نسبت بزرگي از مغزشان را پس از يک ضربه شديد بازسازي کنند. اين موجودت به روشهاي درماني جديد و شگفتآور و فناوريهاي پييچيده پزشکي احتياج ندارند تا آنها را از حالت مرگ مغزي به حيات ريکاور کند. آنها تنها براي مدتي به خواب فروميروند و سپس با يک مغز تازه بيدار ميشوند. اما چرا انسان و ساير نخستيسانان امکان بازسازي مغزي را ندارند؟ اين پرسشي است که در پروژه پژوهشي ريانيما (ReAnima) سعي ميشود براي آن پاسخي پيدا شود. ايرا پاستور، مديرعامل بيوکوارک، از بنيادهاي پژوهشي و دخيل در پروژه ريانيما ميگويد: «هيچ گلوله جادويي براي معکوسسازي مرگ مغزي موجود نيست. در اين پروژه، در کنار وسايل و تجهيزات پزشکي، از تلفيقي از ابزارهاي بازسازيکننده استفاده ميکنيم که براي بيماران با سطح هوشياري پايين، کما و زندگي گياهي استفاده ميشود و هدف از آن تحريک و افزايش فعاليتهاي مغزي است. بازگرداندن دستگاه عصبي بيمار مرگ مغزي کار سادهاي نيست. طبيعت بر پايه پيچيدگي رشد ميکند و هدف نهايي اين است که به مغزي که بهشدت آسيبديده است، آموزش دهيم چگونه ميتواند خودش را در اطراف بافت صدمه ديده بازسازي کند. البته اصلاح بافت عصبي آسيبديده تنها عامل در بازگشت مغز از حالت مرگ نيست.»
مساله هويت
ارتباطات عصبي آن چيزي است که ما را ميسازد و محور اساسي تمامي حقايق درباره وجود يک شخص است. مرگ مغزي به بسياري از اين ارتباطها آسيب ميزند و مغز و ساختار آن هر روز که بيشتر در اين حالت بماند، از شرايط عادي خود دورتر ميشود. براي بازگرداني مغز از حالت مرگ، دانشمندان بايد بدانند ساختار اوليه آن با جزئيات بسيار دقيق به چه صورتي بوده تا بعدا بتوانند راهي براي بازسازي عصبي دقيقا به همان حالت اوليه بيابند، چيزي شبيه سرهمبندي دوباره کتابي که تاکنون نخواندهايد، بعد از اينکه در آتش سوخته است!
البته پزشکان اعتقاد دارند ذهن آدمي پيچيدهتر از اين توصيفات است و خاطرات در درازمدت قابل بازيابي هستند. بسياري از سلولهاي بدن ما ميميرند و با سلولهاي ديگري براي هزاران بار در طول زندگي جايگزين ميشوند و ما هنوز هويت خود را حفظ ميکنيم، حتي کساني از ما که دچار آلزايمر ميشوند. ولي آيا درباره مرگ مغزي هم درست است؟ اين پرسش هنوز پاسخ روشني ندارد. ما در حال حاضر نميدانيم چرا برخي از بيماران مرگ مغزي پارهاي از فعاليتهاي مغزي خود را ريکاور ميکنند اما در بسياري ديگر اينگونه نيست. مکانيسم بازسازي مغزي در جانوران مختلف دقيقا روشن نيست و نميدانيم چرا ما انسانها اين توانايي را نداريم. تنها چيزي که با اطمينان ميدانيم، اين است که برخي از مرگ مغزيها بازميگردند که اميدواريم بتوانيم آن را به ديگر بيماران مرگ مغزي تعميم دهيم.
منبع: ماهنامه دانش بنیان