دکتر محمد عبداللهي؛ برنده جایزه علامه طباطبایی، با بیان اینکه سياستهاي علمي داخلي و گسترش ارتباطات علمي جهاني نقش موثري در رشد علم در کشور دارد، گفت: لازم است تصميمگيريهاي بسيار موشکافانه و عميق توسط افراد زبده و کارشناس صورت گيرد تا لطمهاي به رشد علمي کشور وارد نشود.
پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: محمد عبداللهي برگزيده جايزه علامه طباطبايي و داراي درجه دکتراي داروسازي و دکتراي تخصصي در رشته سمشناسي و داروشناسي و استاد دانشگاه علوم پزشکي تهران است. او همچنين بالاترين H ايندکس را در ميان دانشمندان علوم پزشکي کشور داراست و در رشته تخصصي داروشناسي و سمشناسي رتبه 134 جهاني را بر اساس آخرين گزارش موسسه علمسنجي تامپسون دارد. محمد عبداللهي عضو موثر چندين سازمان علمي جهاني است. داشتن مقالات داغ و پرارجاع و کتابهاي رفرانس بينالمللي و ثبت اختراع و تاسيس شرکت دانشبنيان نيز در پرونده علمي او ديده ميشود. با او درباره نخبگي، دانشگاهها، وضعيت پژوهشي و مهاجرت استعدادهاي برتر گفتوگو کرديم.
به نظر شما نخبه چه کسي است و اساسا نخبگي چه تعريفي دارد؟ آيا طرز تلقياي که در حال حاضر از اين واژه در جامعه وجود دارد، درست است؟ فکر ميکنيد مکانيسمي تحت عنوان نخبهپروري در عرصههايي همچون علوم پزشكي ممکن باشد؟
قرار نيست تعريف جديدي براي کلمه نخبه داشته باشيم. هر شخصي در هر موقعيتي، چه علمي و چه غيرعلمي و از هر نظري ميتواند داراي يک مجموعه از تواناييها باشد که در مقايسه با همموقعيتيها و شاخصهاي عرف، برتر و بهاصطلاح نخبه تلقي شود. فکر ميکنم طرز تلقي جامعه ما نيز از اين کلمه درست و بجاست و محدود به علم و عالم نميشود. مکانيسم نخبهپروري همه جاي دنيا در همه موقعيتها وجود دارد و عرصه علوم پزشکي نيز جدا از اين موضوع نيست. در علوم پزشکي تاکيد ميکنم که نقش استادمحوري را نبايد ناديده گرفت. يعني انتظار بر اين است که يک نخبه بتواند لااقل چندين نخبه همانند خود توليد و تحويل جامعه دهد. بنابراين تمرکز بر آموزش و پژوهش عملي و استادمحور چاره کار نخبهپروري است. اصولا فرق دانشگاه با مدرسه در اين است که در دانشگاه تلاش بر اين است تا دانشجو با گرفتن ايدهاي از استاد بتواند روش پژوهش و يادگيري را خودش تجربه کند و بهاصطلاح از مرحله شنيدن خارج شود و وارد عمل شود. مسلما نقش استاد خوب نيز در اين مرحله بسيار مهم است.
به نظر شما مهمترين نقطه قوت و ضعف دانشگاههاي ايران در حال حاضر چيست و چطور ميتوان نقاط ضعف را برطرف کرد؟ آيا در اين زمينه به حمايتهاي دولتي نيازمند هستيم؟
طبيعي است که نقاط ضعف و قوت متعددي وجود دارد که ميتوان نام برد و البته خارج از حوصله اين بحث است. اما بسنده ميکنم به اين نکته که نميتوان الزاما همه نخبهها را با انجام يک آزمون شناسايي کرد. معتقدم استعداد و توان براي نخبه شدن در فطرت خيلي از جوانان ما وجود دارد و مجموعه شاخصهاي گوناگون در محيطهاي علمي، فرصت نخبه شدن را ميتواند ايجاد و هدايت کند. شناسايي شاخصههاي قوت و ضعف، لازمه بهبود اين توازن است. نقاط قوت موجود در دانشگاهها با حمايتهاي معنوي و مادي دولتي حتما بيشتر ميشود. نياز به يک ثبات در سياستهاي تصميمگيري و حمايتي حس ميشود. بايد از تجربيات موفق ديگر کشورهاي جهان و دانشگاههاي موفق استفاده کنيم و برنامههاي آموزشي و پژوهشي را دائما روزآمد کنيم و مطابق با نياز دانشجويان و گسترش فناوريها حرکت کنيم. لحظهاي غفلت ميتواند سالها ما را عقب نگه دارد.
آيا با اهميتي که در حال حاضر بحث مقالات علمي و انتشارشان در نشريههاي مختلف پيدا کرده، موافق هستيد؟ بهطور کلي تعداد مقالات منتشرشده در هر سال يا در هر رشته و زيرگروهي را معياري براي بررسي سطح پيشرفت در آن رشته ميدانيد؟ و چرا خيلي از مقالاتي که در حال حاضر توسط محققان و دانشگاهيان منتشر ميشود، کاربردي نميشوند؟
ما جدا از جهان زندگي و کار نميکنيم! لذا اهميت انجام پژوهشهاي علمي و انتشار آن و مشارکت با ديگر همکاران جهان بر هيچ دانشمندي پوشيده نبوده و نيست و نخواهد بود. يکي از مهمترين و لازمترين راههاي صحبت علمي ميان دانشمندان، نوشتن مقالات علمي است. در عالم دانش و فناوري همه چيز با نوشتن شروع ميشود و با نوشتن نيز خاتمه مييابد. اصولا زنجيره علم در بعضي از موارد براي جامعه بهطور مناسب تشريح نميشود و ناگهان نکات منفي بزرگنمايي ميشود و طوري القا ميشود که مقالات علمي مهم نيستند، يا کار بيهودهاي هستند. اينکه الزاما هر مطالعه علمي بايد تبديل به يک امر کاربردي شود، هر چند بسيار خوب و پسنديده، وليکن انتظار غيرقابل اجابت در تمام موارد است. اما اصولا هنگام انتخاب پژوهش بايد دقت شود، که البته ميشود، که نتيجه آن يا سلسله کارهاي پشت سر آن چگونه نهايتا به يک علم کاربردي قابل تبديل است. انجام پژوهشهاي کاربردي و مشتريمحور يکي از شاخصهاي قوت و امر بسيار پسنديدهاي است. دانشگاهها محل توليد علم هستند، وليکن الزاما مسئول انجام همه زنجيره علم نميتوانند باشند. همانطور که در دانشگاههاي موفق جهان نيز ديده ميشود، يک روش تکميل زنجيره علمي در دانشگاه مستقر است که نيازهاي جامعه و صنعت را با توليدات علمي دانشگاه پيوند ميدهد و بدين وسيله وقت و انرژي نيروهاي علمي و سرمايه علمي دانشگاه را نيز محافظت ميکند. بايد از تجربيات موفق ديگر کشورها استفاده کنيم. الگوهاي مناسبي در دنيا وجود دارد و ميتوان آنها را در کشور پياده کرد و در وقت و سرمايه نيز صرفهجويي کرد و مطمئن بود که راه درستي در حال عبور است.
وضعيت پژوهشيمان در زمينه علوم پزشكي قابل رقابت با دنيا هست؟ اگر نه، چه عواملي مانع از پيشرفت در اين حوزه است؟
بله، حتما قابل رقابت هست. شاخصهاي علمي که در دنيا وجود دارد، توسط متخصصان همان کشورهاي پيشرفته مشخص و محاسبه و در حالت رقابتي و رتبهاي گزارش ميشود. اصولا محاسبات علمسنجي اموري پيچيده و تخصصي هستند و مراکز معتبري در جهان وجود دارند که بهطور مستمر در حال بهبود شاخصهاي محاسبه هستند و گزارشهاي مرتبي را بهطور روزآمد در اختيار قرار ميدهند. از جمله گزارشهاي علمسنجي Essential Science Indicator و Scopus. شاخصهاي مختلفي براي تهيه آن گزارشها در نظر گرفته ميشوند که خوب است براي تصميمگيران تشريح شود. بنا به تاييد همان مراکز علمسنجي جهان، در علوم پزشکي رشد خيلي خوبي براي کشور ما گزارش شده است. اما نکته مهم اينجاست که در ايجاد اين رشد، همه افراد يا همه دانشگاهها سهم مساوي نداشتهاند، بلکه بسيار هم فرق وجود دارد. البته اين امر در کشور ما مختص به علوم پزشکي نيست و در علوم غيرپزشکي نيز به نحوي مشاهده ميشود. لذا جاي تامل دارد و در اين قسمت بايد نقاط ضعف را شناسايي کرد تا توازن مناسبي براي رشد شتاب علمي در آينده ايجاد شود.
به نظر ميرسد رشد علمي كشور طي چند سال اخير تا حدي كند شده است. به نظر شما مهمترين علت چيست و چطور ميتوان شتاب بيشتري به رشد علمي در كشور داد؟
خوشبختانه رشد علمي با همان شاخصهاي جهاني در کشور ما وجود داشته است که البته توسط محاسبات جهاني ارائه ميشود و يکي از نقاط قوت و استراتژيک کشور است. اما همانطور که فرموديد، شتاب کم شده است. نکته مهم و قابل ذکر اين است که کشورهاي ديگر هم بيکار نماندهاند و در تلاش مستمر و رسيدن به رشد اقدامات موثري انجام ميدهند. البته براي يک کشور علاقهمند و حامي جدي علم مانند جمهوري اسلامي ايران، کاهش شتاب رشد علمي اصولا مورد قبول نيست. علل مختلفي ميتوانند عامل اين موضوع باشند که از حوصله اين بحث خارج است، وليکن بنده بسنده ميکنم به اينکه ثبات در سياستهاي علمي داخلي و گسترش ارتباطات علمي جهاني نقش موثري در اين امر دارند. بهاصطلاح لازم است تصميمگيريهاي بسيار موشکافانه و عميق توسط افراد زبده و کارشناس صورت گيرد تا لطمهاي به رشد علمي کشور وارد نشود. نقش مسئولان در اين برهه اتفاقا خيلي حساستر است، چراکه هم لازم است با شاخصهاي جهاني به رشد علمي ادامه دهيم و هم اينکه به اهداف کاربردي خودمان برسيم. رشد در هر دو قسمت با هم بايد انجام شود تا به حالت ثبات برسد. در اينجا واجب است که تجربيات ديگر کشورهاي رقيب موفق را رصد کنيم و راههاي طيشده ايشان را بررسي و تحليل کنيم.
يكي از مشكلاتي كه دامنگير جامعه علمي كشور شده است، مهاجرت دانشجويان است. به نظر شما علت اصلي اين مهاجرتها چيست و چطور ميتوان اين دانشجويان را به ماندن در محيط علمي كشور ترغيب كرد يا زمينهاي را براي بازگشتشان پس از طي دورههاي آموزشي در دانشگاههاي خارجي فراهم كرد.
اصولا رشد علمي در هر کشوري در وهله اول وابسته به حضور مغزها و نيروهاي علمي آن کشور و بهاصطلاح مرجعيت علمي است و در مرحله بعد وجود محيط يا لوازم مناسب قرار ميگيرد. لذا آماده کردن بهترين محيطهاي علمي براي ارضاي طلب علمي فرد نخبه حتما موثر واقع خواهد شد. البته مهاجرتهاي علمي امري طبيعي و لازمه رشد کلان علم جهان است و در تمام کشورها به نحوي کم و زياد ديده ميشود و نبايد زياد از اين اتفاق نگران بود. بايد سعي کنيم خودمان نيز جذابيتهاي علمي لازم را براي نخبهها ايجاد کنيم. جذب دانشجويان خارجي و در کنار دانشجويان داخل قرار دادن و بهاصطلاح بينالمللي کردن دانشگاهها، مهاجرت نيروهاي خودي را کمتر ميکند. استفاده از تجربه کشورهاي موفق در اين امر را بايد جدي گرفت. نخبگان علمي اگر احساس کنند کشور خودشان و اساتيد دانشگاههاي آن در مسير مرجعيت علمي جهاني با تمام خصوصياتش، حرفي براي گفتن دارند و در صدر منطقه و جهان قرار دارند، حتما نسبت به مهاجرت دائمي تجديد نظر ميکنند. نقش استادمحوري آموزش و پژوهش و هدايت براي نخبهپروري در پاسخ به اين سوال شما نيز قابل تاکيد است.
منبع: ماهنامه سرآمد