پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: بهار هميشه براي شاعران بهترين بهانه بوده است که دست به توصيف آن بزنند. از ابوعبيدالله رودکي سمرقندي گرفته تا شاعران امروز، کمتر کسي بوده است که بهار را نستوده باشد. گاهي هم ابراز دلتنگيها در فصل بهار براي شاعران آرامبخش است. يکي از تاثيرگذارترين تصويرهايي که براي هميشه به يادگار خواهد ماند، تصويري است که شفيعي کدکني از نوروز به دست داده است:
«اي کاش...
اي کاش آدمي وطنش را
همچون بنفشهها
در جعبههاي خاک
يک روز ميتوانست
همراه خويش ببرد هر کجا که خواست
در روشناي باران در آفتاب پاک»
و شعر رودکي پدر شعر فارسي هم در کمال زيبايي است:
بخندد لاله بر صحرا بسان چهره ليلا
بگريد ابر بر گردون بسان ديده مجنون
ز آب جوي هر ساعت همي بوي گلاب آيد
در او شسته است پنداري نگار من رخ گلگون
شما ميتوانيد آغاز و انجام هزار سال شعر فارسي را در دو نگاه، از رودکي تا شفيعي کدکني ملاحظه کنيد.
در شعر شاعران يک نکته بسيار مهم نظر مخاطب را به خود جلب ميکند. اينکه شاعران در طول تاريخ به توصيف عناصر بهار پرداختهاند؛ مثل گل، درخت، برگ، انواع پرندگان، چمن، باد، ابر و... در اين زمينه چند نمونه ميآوريم سپس آن نکته بديع را توضيح خواهيم داد.
فرخي سيستاني:
ز باغ اي باغبان ما را همي بوي بهار آيد
کليد باغ ما را ده که فردامان به کار آيد
انوري ابيوردي:
روز عيش و طرب و بستان است
روز بادام و گل و ريحان است
توده خاک عبيرآميز است
دامن باد عبيرافشان است
صائب:
به بستان از نشاط باد نوروزي
ز دلها گَردِ غم رفتند از بال پرافشاني
عبيد زاکاني:
رسيد باد دلاويز و بوي جان آورد
نويد کوکبه گل به گلستان آورد
مولوي:
بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد
نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد
حافظ:
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود
ناصرخسرو:
چند گويي که چو ايام بهار آيد
گل به بار آيد و بادام به بار آيد
اديبالممالک فراهاني:
جهان جوان شد و عمر دوباره بازآورد
به روي بهمن و اسفند در فراز آورد
اديب اين قصيده را در 21 بيت براي عيد نوروز و در مدح حضرت علي بن موسي الرضا (ع) سروده است. دو بيت را که در حال و هواي امام هشتم (ع) است، در ادامه ميخوانيد:
ز آستان تو آن کس هواي خلد کند
که رخ ز سوي حقيقت سوي مجاز آورد
مِهين خداي به سوي تو خوانده دلها را
چنان که معتمرين را سوي حجاز آورد
(مِهين: بزرگ/ معتمرين: جمع معتمر يعني زيارتکننده حجاز)
فرصت شيرازي (با مطلع زير):
دوباره باد بهار به باغ شد پيسپار
به باغ شد پيسپار نسيمي از هر کنار
ملک الشعراي بهار (با مطلع زير):
بهار آمد و رفت ماه سپند
نگارا درافکن بر آذر سپند
و حبيب يغمايي (با مطلع زير):
گذشت سال و مه فروردين رسيد از نو
سر آفتاب ز برجِ حَمَل کشيد از نو
بنده در اينجا چند شاعر را به طور اتفاقي انتخاب کردم. ميبينيد که همه شاعران بهار را توصيف کردهاند اما نکته اين است که از قرن ششم به بعد يک «تو» در شعر داخل ميشود که همه اين توصيفها را پس ميزند و پيامآور فضاي خاصي است. ابيات زير را ملاحظه کنيد:
بوي گل و بانگ مرغ برخاست
هنگام نشاط و روز صحراست
فراش خوان ورق بيفشاند
نقاشِ صبا چمن بياراست
ما را سر باغ و بوستان نيست
هر جا که تويي تفرج آنجاست
به نظر ميرسد منظور از «تو» در اينجا خداوند است. اين موضوع در بيتي از سعدي نيز مشهود است:
برگ درختان سبز در نظر هوشيار
هر ورقش دفتري است معرفت کردگار
يا در شعر مولوي:
با تو هر جزو جهان باغچه و بستان است
در خزان گر برود رونق بستان تو مرو
شايد اولين بار باشد که خوانندگان گرامي با چنين مفهومي در شعرهاي بهاري مواجه ميشوند.
اکنون نمونههاي ديگري از بهاريههاي شاعران را ميآوريم:
سعدي:
برآمد باد صبح و بوي نوروز
به کام دوستان و بخت پيروز
يا: درخت غنچه برآورد و بلبلان مَستند
جهان جوان شد و ياران به عيش پيوستند
يا: برخيز که ميرود زمستان
بگشاي در سراي و بستان
يا: عَلَم دولت نوروز به صحرا برخاست
زحمت لشکر سرما ز سَرِ ما برخاست
فريدون مشيري نيز بهاريهاي دارد که دلتنگي شاعر از آن برميآيد:
با همين ديدگان اشک آلود
از همين روزن گشوده به دود
به پرستو به گل به سبزه درود
اخوان ثالث:
عيد آمد و ما خانه خود را نتکانديم
گردي نسترديم و غباري نفشانديم
ژاله اصفهاني:
بهار است و نوروز جانسوز ايران
به هر حال پاينده نوروز ايران
سهراب سپهري:
شوريِ ابعاد عيد
ذائقه را سايه کرد
در خم آن کودکانههاي موّرب
روي سرازيري فراغت يک عيد
داد زدم به چه هوايي
شرح تصويرسازيها بسيار فراوان است. غرض اين بود که چند نمونه از نگاه مخاطبان گرامي بگذرد. سال نو بر شما خرم باد.
منبع: ماهنامه «دانش بنیان»