اگر معيارهاي شما آنقدر بلندپروازانه باشد که حتي نتوانيد به آنها نزديک شويد، ممکن است احساس بيکفايتي و بازنده بودن کنيد.
پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: هر کاري ميکنيد، از خودتان راضي نيستيد؟ ساعتها و ساعتها در دفترتان مشغوليد، ولي باز هم موفقيتهايي که به دست ميآوريد، چنگي به دلتان نميزند؟ همه از شما تعريف و تمجيد ميکنند، ولي ته دل خودتان حس نميکنيد که آدم موفقي هستيد؟ براي اينکه بهترين کارمند، رئيس، محقق و...
باشيد، مثل بردهها از خودتان کار ميکشيد؟ نکند در تله معيارهاي سرسختانه افتادهايد؟
تجربه معیارهای سرسختانه
تحت فشار بودن، اولين و اصليترين احساسي است که مبتلايان به اين طرحواره تجربه ميکنند. اگر در اين تله افتاده باشيد، هيچوقت نميتوانيد آرامش داشته باشيد و از زندگيتان لذت ببريد. شما مدام به خودتان فشار ميآوريد تا جلو برويد و براي اينکه در هر کاري که انجام ميدهيد، از تحصيل، شغل و ورزش گرفته تا سرگرمي، قرار ملاقات و زندگي خصوصي بهترين باشيد، بيوقفه تلاش ميکنيد.
شما بايد بهترين خانه، بهترين شغل، بهترين ماشين و بيشترين درآمد را داشته باشيد و هميشه زيباترين و شيکپوشترين آدم جمع و کاملاً خلّاق و سازمانيافته باشيد.
نامي که براي اين تله انتخاب شده است، برمبناي ديدگاه کساني است که از بيرون به چنين افرادي مينگرند. اين ما هستيم که احساس ميکنيم استانداردهاي افرادي که در اين تله افتادهاند، سرسختانه است نه خودشان. براي اين افراد اين روند براي رسيدن به موفقيت کاملاً عادي است. افرادي که دچار تله معيارهاي سرسختانه هستند، معمولاً در هر کاري که انجام ميدهند، بسيار موفقاند، اما اين موفقيت از نگاه بقيه افراد است.
ديگران فکر ميکنند که شما چيزهاي زيادي به دست آوردهايد، درحاليکه خودتان اين دستاوردها را عادي و مسلم ميدانيد. درواقع اين موفقيتها تنها چيزهايي هستند که شما از خودتان انتظار داريد.
علايم جسماني اضطراب مانند سندرم روده تحريکپذير و سردرد، نشانههاي متداول اين طرحواره هستند و شما حتي ممکن است دچار بيماري فشار خون، زخم معده، کوليت، بيخوابي، خستگي مفرط، حملههاي آسيمگي، آريتمي قلبي (ضربان نامنظم قلب)، چاقي، کمردرد، مشکلات پوستي، آرتروز، آسم و ساير بيماريهاي جسماني نيز بشويد.
زندگی یعنی کار و کار و کار
براي شما زندگي تنها به معناي کار کردن است، يعني دائم براي دستيابي به پيشرفت و موفقيت تلاش ميکنيد. شما همواره تا نهايت توان خود کار ميکنيد و هيچگاه براي استراحتي کوتاه و لذت بردن از زندگي وقت نداريد. همه چيز ـ حتي فعاليتهايي که ميتوانند لذتبخش باشند، مانند انواع بازيها و شنا ـ براي شما تبديل به تجربهاي سخت و ترسناک ميشود.
شما درباره کار بعدي که ميخواهيد به بهترين شکل آن را انجام دهيد، دچار وسواس فکري ميشويد و يکي از مهمترين عوامل اضطرابتان مسئله زمان است؛ کارهاي زيادي هست که بايد انجام دهيد و زمان کمي در اختيار داريد. شما هميشه متوجه زماني که ميگذرد، هستيد و دائم احساس ميکنيد که تحت فشار زمان قرار داريد. از سوي ديگر، شما به دليل سختي زندگي و پوچي همه چيزهايي که به آن رسيدهايد، احساس افسردگي ميکنيد.
ممکن است از خودتان سوال کنيد که چرا اينقدر خود را براي موفق شدن تحت فشار گذاشتهايد و هر قدر که خستهتر ميشويد، به جاي اينکه از سرعت زندگيتان بکاهيد، سرعت خود را بيشتر ميکنيد و مسئوليتهاي بيشتري قبول ميکنيد. گويي شما معتقديد يکي از همين کارهايي که انجام ميدهيد، درنهايت برايتان رضايتخاطر را به همراه ميآورد، اما متوجه نيستيد با رويکردي که در قبال کارهاي مختلف داريد، شادي واقعي را بر خودتان حرام کردهايد. بنابراين واضح است که هر چقدر بيشتر تلاش کنيد تا در کار مورد نظرتان به موفقيت برسيد، فشار بيشتري را نيز احساس ميکنيد.
شما به امکان موفقيت باور داريد و معتقديد که اگر بهسختي تلاش کنيد، عاقبت ميتوانيد به موقعيت شگفتانگيزِ «کامل بودن» دست پيدا کنيد. اگرچه به احتمال زياد خود را واقعاً موفق نميدانيد، احساس ميکنيد که در حال پيشرفت هستيد و به اهدافتان نزديکتر شدهايد. اين احساسِ پيشرفت شما را به سمت جلو سوق ميدهد. شما انتهاي اين مسير را در ذهن خود مجسم ميکنيد و اينکه درنهايت توانستهايد به آرامش برسيد و از زندگي خود لذت ببريد. درواقع شما درباره آينده خيالبافي ميکنيد که بالاخره توانستهايد خود را زير بار اين فشارها رها کنيد.
اما آرامشي که اميدواريد پس از اين همه تلاش و تقلا به آن دست پيدا کنيد، هرگز از راه نخواهد رسيد. حتي اگر اين اتفاق هم بيفتد، شما باز هم چيز ديگري پيدا ميکنيد، شايد معيار بلندپروازانه ديگري که بخواهيد آن را به دست بياوريد. اين همان شيوهاي است که تله زندگي شما براي تقويت خود دارد. شما در باطن احساس راحتي نميکنيد، مگر اينکه بهسختي در حال تلاش کردن باشيد. اين کار شما را خوشحال نميکند، اما حداقل برايتان موقعيتي آشناست؛ درواقع همان شيطاني است که بهخوبي آن را ميشناسيد.
دغدغه موفقیت
اين نوع از تله معيارهاي سرسختانه به «اعتياد به کار» مشهور است. اگر در اين تله گرفتار هستيد، روزانه 16 ساعت و هر هفت روز هفته کار ميکنيد. شما ارزش زيادي براي رسيدن به سطوح بالاي موفقيت قائل هستيد و بهاي آن را با زير پا گذاشتن بقيه نيازها و خواستههايتان ميپردازيد؛ شما بايد همواره بهترين باشيد.
تله معيارهاي سرسختانه ممکن است گاهي اوقات به احساس شکست منتهي شود. اگر معيارهاي سرسختانه شما آنقدر بلندپروازانه باشد که حتي نتوانيد به آنها نزديک شويد، بنابراين ممکن است احساس بيکفايتي و بازنده بودن کنيد؛ گويي آنقدر از رسيدن به اهداف خود دور افتادهايد که احساس ميکنيد هرگز نميتوانيد به هيچچيز دست پيدا کنيد.
بسياري از معتادان به کار، در شرايط مزمن تحريکپذيري و ستيزهجويي به سر ميبرند. آنها اغلب در زمره افراد تيپ A طبقهبندي ميشوند که نسبت به هر کسي که کارش را بهتر از آنها انجام دهد، يا جلوي جاهطلبي آنها را بگيرد، عصباني و خشمگين ميشوند، يا اگر اين مانع دروني باشد، به خودشان هم احساس خشم ميکنند. آنها به اندازه کافي تلاش نميکنند و کارشان را بهخوبي انجام نميدهند و درعوض دائم دچار نوعي احساس تحريکپذيري باطني هستند.
ممکن است شما دچار درجههاي خفيفتر طرحواره معيارهاي سرسختانه باشيد. شايد در زندگي شما تعادلي ميان کار و تفريح وجود نداشته باشد. در اين صورت شما نميتوانيد واقعاً آرام باشيد، اما حداقل همه زندگيتان وقف کار نشده و ممکن است دچار اعتياد به کار کردن باشيد، اما نه در حرفهاي که در آن مشغول به کار هستيد.
مثلاً اعتياد شما ممکن است در تغيير دائمي دکوراسيون منزل، خريد زياد لباس، سرزدن به حراجيها، سرگرمي يا ورزش نمود پيدا کند. اين اعتياد ميتواند شامل هر فعاليتي باشد که شما آن را در قالب کار در نظر گرفتهايد و براي انجامش مثل بردهها از خودتان کار ميکشيد.
دغدغه موقعیت و مقام
دغدغه موقعيت و مقام، يعني تاکيد بيش از حد بر رسيدن به شهرت، موقعيت اجتماعي، ثروت و زيبايي يا خودِ دروغين. اين نوع از تله معيارهاي سرسختانه نوعي حمله متقابل براي جبران احساس باطني نقص، شرم و انزواي اجتماعي است.
اگر بهشدت دچار دغدغه موقعيت و مقام باشيد، بدون توجه به کاري که انجام ميدهيد، هرگز احساس نميکنيد که به اندازه کافي خوب هستيد و وقتي نميتوانيد به معيارهاي بلندپروازانهتان دست پيدا کنيد، به خودتنبيهگري و احساس شرمساري گرايش پيدا ميکنيد. در اين حالت شما در چرخه باطلي از تلاش بيپايان براي رسيدن به پول، قدرت و موقعيتِ بيشتر ميافتيد که هرگز براي داشتن احساس خوب به خودتان کافي نيست.
دغدغه موقعيت و مقام ميتواند راهي براي جبران احساس محروميت هيجاني نيز باشد. شما ممکن است سعي کنيد خلأ هيجاني خود را با قدرت، شهرت، موفقيت يا پول پر کنيد و موقعيت اجتماعي را جايگزين ارتباط هيجاني صادقانه کنيد. با اين حال، موقعيت و مقام هرگز کافي نيست.
ریشههای متداول تله معیارهای سرسختانه
1. عشق والدينتان به شما مشروط به دستيابي به معيارهاي بلندپروازانه بوده است.
2. والد يا والدين شما الگويي از معيارهاي بلندپروازانه و نامتعادل بودهاند.
3. طرحواره معيارهاي سرسختانه شما روشي براي جبران احساس نقص و شرم، انزواي اجتماعي، محروميت هيجاني يا شکست است.
4. وقتي در رسيدن به معيارهاي بلندپروازانه شکست ميخورديد، والد يا والدينتان شما را سرزنش ميکردند و خجالتتان ميدادند.
تله معیارهای سرسختانه چه بلایی سرتان میآورد؟
1. سلامتي شما نهتنها به دليل حوادث پيشبينينشدني، بلکه به دليل اضطراب و فشارهاي روزمره مانند کار بيش از حد به خطر افتاده است.
2. به نظر ميرسد که تعادل ميان کار و لذت در زندگي شما به هم خورده است. شما احساس ميکنيد که زندگي يعني فشار دائمي و کار کردن بدون هيچ تفريح يا لذتي.
3. به نظر ميرسد که همه زندگيتان حول محور موفقيت، کسب موقعيت اجتماعي بالاتر و اين مسائل مادي ميگردد. درواقع شما ارتباطتان را با نيازهاي اصليتان از دست دادهايد و ديگر نميدانيد که واقعا چه چيزي شما را خوشحال ميکند.
4. بيشترين انرژي شما صرف حفظ نظم و ترتيب زندگي ميشود. شما وقت زيادي را براي تهيه فهرست و سازماندهي زندگي، برنامهريزي، شستوشو و تعميرات به هدر ميدهيد، بنابراين زمان زيادي براي آزاد بودن و خلاقيت نداريد.
5. چون شما زمان زيادي را صرف رسيدن به استانداردهاي خود و همچنين کار کردن و موفق بودن ميکنيد، رابطهتان با اطرافيانتان آسيب ديده است.
6. شما باعث ميشويد که ديگران در کنارتان احساس بيلياقتي کنند و درنتيجه عصبي شوند، زيرا دائم نگران اين مسئله هستند که آيا ميتوانند انتظارهاي زيادي را که از ايشان داريد، برآورده کنند يا خير.
7. شما بهندرت دست از کار ميکشيد و از موفقيت خود لذت ميبريد و خيلي کم طعم موفقيت و پيروزي را ميچشيد. شما پس از اتمام کارهاي خيلي راحت به سراغ کار ديگري ميرويد که انتظارتان را ميکشد.
8. شما احساس گيجي و سردرگمي ميکنيد، زيرا بهسختي تلاش ميکنيد تا دستاوردهاي بيشتري به دست بياوريد، اما به نظر ميرسد که وقت کافي براي اتمام کاري که شروع کردهايد، نداريد.
9. معيارهاي شما آنچنان بلندپروازانه است که بسياري از فعاليتها را نوعي اجبار و امتحان سخت ميدانيد و هيچ لذتي از انجامشان نميبريد.
10. شما خيلي وقتکُشي ميکنيد. از آنجا که معيارهاي سختگيرانهتان باعث ميشود خيلي از کارها به نظر شما سخت و گيجکننده برسد، از انجامشان طفره ميرويد.
11. شما خيلي احساس فرسودگي و تحريکپذيري ميکنيد، زيرا افراد مختلف و چيزهايي که در اطرافتان هستند، معيارهاي سختگيرانه شما را تامين نميکنند.
دگرگون کردن تله معیارهای سرسختانه
1. بخشهايي از زندگي خود را مشخص کنيد که معيارهايتان در آن نامتعادل و سرسختانه به نظر ميرسد.
2. نتايج مفيدي را که تلاش براي رسيدن به اين معيارها در زندگي روزمرهتان دارد، مشخص کنيد.
3. فهرستي از مضراتي را تهيه کنيد که تلاش زياد در اين حوزهها برايتان در پي خواهد داشت.
4. سعي کنيد تصوير زندگي خود را بدون اين فشارها در ذهنتان مجسم کنيد.
5. ريشههاي تله زندگي خود را درک کنيد.
6. تأثيري را که کاهش 25 درصدي اين استانداردها ميتواند در زندگيتان داشته باشد، در نظر بگيريد.
7. کميت زماني را که براي حفظ معيارهايتان صرف ميکنيد، ارزيابي کنيد.
8. سعي کنيد با کمک گرفتن از افراد متعادلتر، استانداردهايي منطقي براي زندگي خود تعيين کنيد.
9. سعي کنيد بهتدريج برنامه زمانيتان را تغيير دهيد و رفتارتان را اصلاح کنيد تا بتوانيد به نيازها و خواستههاي درونيتان دست پيدا کنيد.
منبع: «ماهنامه سرآمد»