داستان شرکتهاي نوپا، طولاني و مفصل است. از يک طرف چالشها و موانع کوچک و بزرگ بر سر راه وجود دارد و اندک ناشيگري در اين راه پرپيچوخم ممکن است به قيمت نابودي منابع و آرزوها تمام شود و از سويي ديگر عزم جدياي پشت فعاليت اين شرکتها وجود دارد که مصر هستند راهشان را از ميانه فرصتها و تهديدها باز کنند و به مقصود خود برسند.
پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: سپنتا پليمر شريف يکي از اين شرکتهاست که بيش از چند سال از تاسيسش نميگذرد، اما فکرهاي بزرگي در سر دارد و فعلا يکهتاز است. هرچند ميگويد زمان کم دارد و راه دشوار جذب سرمايه کار را برايشان سخت کرده. با سينا مالکي، مدير جوان اين مجموعه، درباره فعاليتهاي اين شرکت و معضلات پيش روي آنها به گفتوگو پرداختيم.
شرکت سپنتا از کي فعاليتش را آغاز کرده و در چه حوزهاي فعال است؟
آنچه امروز در شرکت سپنتا وجود دارد، حاصل مجموعه فعاليت 15 ساله افرادي است که در دورههاي مختلف در اين جمع فعاليت ميکردند. ما در حوزه غشا فعاليت ميکنيم. استارت کار به سال 86 و غشاي تصفيه آب برميگردد. سال 90 بحث دانشگاه شريف و سازمان گسترش براي غشاهاي شيرينسازي آب دريا استارت خورد که تا سال 94، خط توليد 85 درصد پيشرفت فيزيکي داشته. شرکت سپنتا از سال 92 تاسيس شد، با اين رويکرد که اين محصولات را از حالت دانشگاهي بيرون بياورد و تجاريسازي کند. بعد از گذشت دو سال صندوق نوآوري، ستاد نانو معاونت علمي و فناوري و ساير ارگانهايي که به صورت مستقيم و غيرمستقيم با اين مباحث سروکار دارند، شرکت ما را بهطور کامل شناختند و تستهايي مرتبط با معاونت علمي و فناوري از تمامي فعالان بازار گرفتند. بهترين نتايج محصولات توليدي در اين حوزه توسط شرکت ما در بازار به ثبت رسيده است [کات آف 400 دالتون در حوزه نانوفيلتراسيون].
کات آف يک جور تست کيفيت است؟
بله. تست MWCO که تست کيفيت غشاست و نشان ميدهد چه ذراتي با چه اندازهاي ميتوانند رد شوند. در حال حاضر مطابق نظر کارشناسان نانومقياس، اين غشاها در بالاترين سطح کيفي هستند. از طرفي از نظر صنعتي هم تنها مجموعهاي که در ايران توانسته يک خط صنعتي با ظرفيت 25 هزار مدول در سال بسازد، تيم سپنتا و دانشگاه صنعتي شريف بودند. چه کساني که امروز فعالاند و چه کساني که در گذشته براي اين گروه زحمت کشيدند، در اين نتيجه سهم دارند.
چطور جمع شديد؟
من از سال 89، 90 به اين قضيه بهطور تماموقت اضافه شدم. قبلتر چون در وزارتخانهها هم کار ميکردم، به صورت پارهوقت فعال بودم. ما از سال 92 به اين جمعبندي رسيديم که به صورت يک مجموعه دانشبنيان بيرون بياييم. لزوما نميخواستيم به دولت و سيستمهاي دولتي وصل باشيم، چون همينها خيلي سيستم را لخت ميکند. براي همين در مرکز رشد دانشگاه شريف مستقر شديم و گواهي دانشبنيان را هم مهر 93 گرفتيم. لازم است بگويم از آن زمان تا به حال هيچ تسهيلاتي از صندوق و بنياد و اينطور جاها نگرفتيم. چون يکسري پروسههاي طولاني دارد و به جاي وقتي که بايد در راه اين کارها صرف کنيم، اگر روي کار خودمان وقت بگذاريم، خيلي موثرتر است.
بچهها پيش از شما و در ابتدا با چه هدفي دور هم جمع شده بودند؟
سال 78 آقاي دکتر موسوي که امروز هم يکي از اعضاي شرکت است، در بحث غشاي شيرينساز گاز کار ميکردند. سفارش از شرکت ملي گاز و اينطور جاها گرفته ميشد. يک غشاهايي را هم توليد کردند. اما سال 85، 86 اين نتيجه به دست آمد که تلاش کردن در بازار گاز و نفت، کار بيهودهاي است و توان زيادي از ما ميگيرد.
چرا؟
چون براي خودشان وندورليستهاي خاص دارند. ببينيد! تفکري در صنعت نفت هست که اگر اين قندان را هم يک ايراني بسازد، ريسک نميکنند و ممکن است چند برابر هم پول بدهند، ولي محصول خارجي را ميخرند که تستش را پس داده. اين تفکر در نفت و گاز جاافتاده و به اين نتيجه رسيديم که خيلي سخت است قانعشان کنيم که بيايند و يک دوره گذاري را با محصول ايراني جلو بروند. بهخاطر همين ما روي بحث بازار آب سوييچ کرديم. يعني غشاهايي که مردم دارند با آنها کار ميکنند. مثل شيرينساز آب دريا يا همان غشاهاي خانگي که شما ميبينيد در فيلترها ميگذارند و کلا طيف محصولاتي که به صورت مستقيم و غيرمستقيم به بازار آب وصل هستند. همانطور که گفتم، اين تغيير در سال 89، 90 به قرارداد با سازمان گسترش براي ايجاد خط توليد ختم شد و در بازه 90 تا 94، دو دفعه اصلاحيه متمم خورد و ظرفيتش از 5 هزار به 25 هزار رسيد.
هزينهها که پايين ميآمد، پس چرا اعتماد نميکردند؟
هنوز هم اعتماد نميکنند. با وجود اينکه تيمي هستيم که توانستهايم چنين خط توليدي را راهاندازي کنيم و سه هيئت خارجي تا اين مرحله به ما تاييديه دادهاند، باز در صندوق نوآوري و شکوفايي سوالاتي مطرح ميشود که آيا اين کار ميشود يا نميشود؟ چيزي تغيير نکرده است. اما نسبت به بازار نفت، گاز و پتروشيمي دستمان بازتر شده است و ميتوانيم با جاهاي ديگر مذاکره و کار کنيم. بازار يکمحوري نيست.
خب اينکه بحث دولت است. بازار را چطور متقاعد ميکنيد؟
همه تقريبا متقاعد شدهاند. بحث اصلي، پول است. شما اگر بخواهيد يک دستگاه شيرينساز بزنيد، بايد يک پول خوبي دستتان باشد. طبق معمول در کشور ما کارهاي موازي شکل ميگيرد. يعني الان مبالغ زيادي پول در صندوقها و هلدينگها هست و هلدينگهاي بهتر همه دنبال سرمايهگذاري کوتاهمدت هستند. يکسري هم هستند که ميخواهند خريد خارجي کنند و با آنها کار کنند. اين است که هرچند کار گير ما هم ميآيد، اما کارهاي بزرگ هنوز در توان شرکت نيست. چون بايد مبالغ زيادي تامين شود. فعلا در مرحله مذاکره هستيم و يکي دو نفر هم ابراز تمايل کردهاند، ولي هنوز به صورت قطعي اتفاقي نيفتاده. اينجا از نظر فني مشکلي نداريم. ميماند يکسري منابع مالي که بايد مثل خون به شريان اين سيستم تزريق شود. ما هنوز به دنبال اين منابع هستيم.
الان همکاري شما با سازمان گسترش به چه صورت است؟
وظيفه سازمان گسترش تزريق پول نيست، بلکه همانطور که از اسمش برميآيد، گسترش است. اين سازمان چند سالي از يک طرح حمايت ميکند و بعد آن را به يک مجموعه خصوصي واگذار ميکند، چون وظيفه توليد ندارد. البته يکسري طرحهاي کوچکتر با سرمايهگذاريهاي کوچکتر راه انداختهايم. مثلا غشاهاي فيلترهاي خانگي که در دستگاه تصفيه آب نصب ميکنند. اين دستگاهها چند مرحله دارند. يک مرحلهاش اين فيلترهاي RO است که ما توليد ميکنيم و تکنولوژياش نانو فيلتر است. الان بحث خانگي را داريم با ستاد نانو جلو ميبريم که در ستاد از يکسري مراحل رد شده و رفته بالا و با صندوق دارند رايزني ميکنند.
اول که ميخواستيد کارتان را شروع کنيد، با کدام سرمايه شروع کرديد؟ چون اينطور که شما ميگوييد، تامين منابع براي اين کار دشوار است.
در ابتدا کارمان، حالت دانشگاهي و تحقيقاتي بود. بعدتر همانها پلني شد تا با سازمان گسترش همکاري کنيم. از قبل همکاري با سازمان، يکسري خط توليد ساختيم که البته در اختيار گسترش است. اما توانستيم سازندههاي مختلف تربيت کنيم و آنها را همراه کنيم، طوري که در حال حاضر وقتي به سازنده ميگوييم غشاي فلان را بساز، ميتواند و ادبياتمان به هم نزديک شده است. در کنارش هم توليد طيفي از اجزاي غشايي را انجام ميدهيم. الان هم سياستمان همين است. کارهاي کوچک براي بازار انجام ميدهيم. يکي اينکه به سرمايه ما ميخورد و ديگر اينکه بازار هم اين چيزها را بيشتر احتياج دارد تا سيستمهاي بزرگ. سيستمهاي بزرگ سرمايه خيلي بالايي ميخواهد که بايد تامين شود. به همين دليل فعلا سياست ما تامين بازارهاي کوچک است. حتيالامکان هم سمت وام نميرويم.
چرا؟
زمان زيادي ميگيرد. حساب ميکنم و ميبينم اگر قرار باشد يک سال انرژي بگذارم براي گرفتن يک وام، اگر وقت بگذارم با مشتري تعامل کنم، بيشتر جواب ميگيرم. دو سالي که از سپنتا ميگذرد، يک ميليارد و دويست، سيصد ميليون فروش کالا و خدماتمان بوده است. البته دوستان ستاد نانو لطف داشتند و يک وامي به ما براي يکي از خطوط توليد دادند. نمايشگاه تجهيزات هم نمايشگاه خوبي بود، ولي ظاهرا خوب حمايت نشده. بنابراين بستر خيلي مطمئني نيست. الان بچههاي دانشبنيان به نظر من بايد همان مدلي کار کنند که بچههاي غيردانشبنيان انجام ميدهند. بازار اصليشان کارهاي کوچک باشد و در اين بين هم اگر توانستند حمايتي کسب کنند که فبها.
پس اين روزها کارهاي کوچک قبول ميکنيد که کار بزرگ انجام دهيد...
ميخواهيم کاري را که انجام شده، تمام کنيم. علت اينکه رفتيم و در صندوق و اينطور جاها هم مطرح کرديم، اين بود که شايد آنها ما را درک کنند. اما به اين جمعبندي نرسيديم. انتقاداتي به قضيه وارد است. ما نزديک به 42، 43 کارگزار داريم و براي هر قضيه يک کارگزار ميآيد؛ براي دانشبنيان، وام و... ما دائم بايد به کارگزاري که نميشناسيم، از ابتدا اطلاعات بدهيم. وقتي با يک نفر به مدت طولاني کار کنم، آن کارگزار من را ميشناسد و وضعيتم را ميداند. ولي وقتي براي هر چيزي يک کارگزار جديد ميآيد، تا به نقطه مناسب برسيم، حداقل شش ماه زمان ميبرد. يکي از پروسههاي زمانبر همين است. از طرفي زمان کم داريم. همين الان پروژهاي که با سازمان گسترش داريم، به جايي رسيده که بايد تعيين تکليف شود. زمان براي ما حياتي است، درحاليکه براي آنها نيست. الان کارهاي ديگر هم انجام ميدهيم، ولي چون با ايده محوري غشا جلو آمديم، ميخواهيم کارمان را به جايي برسانيم تا حاصلش معلوم شود.
بين توليدکنندههاي داخلي پيش رو هستيد؟
در اين حوزه اصلا توليدکننده نداريم. همه واردات است. فقط سازمان گسترش است که با خط توليدي که در همکاري با ما دارد، ميتواند چنين توليدي انجام دهد. دوستان ديگر شايد سيستمهاي کوچکي داخل آزمايشگاه داشته باشند. البته مجموعههايي در بدنه دولت و با ساخت اوليه تجهيزات توسط دانشگاه صنعتي شريف شکل گرفتهاند، ولي ترجيح ميدهم اظهار نظري در اين خصوص نداشته باشم.
نسبت به نمونههاي خارجي وضعيت کيفيتان به چه صورت است؟
توليدات ما هنوز در بازار نرفته که بخواهد در بازار مقايسه شود، ولي در مقياس آزمايشگاهي، ما تقريبا تمام خط توليدمان براساس فيلم تک آمريکا ساخته شده و نظارتها هم اين را تاييد ميکند. توان رقابتي دارد، ولي بايد محصول وارد بازار شود تا سنجش دقيقي صورت گيرد.
شما هنوز از ابتداي راه فاصله چنداني نگرفتهايد. نظرتان درباره رويدادهاي کارآفريني که به شرکتهاي نوپا کمک ميکنند، چيست؟
ببينيد، مدل کارها فرق ميکند. مثلا ديجيکالا يکي از نمونههاي موفقي است که توانسته با مردم بيزينسش را راه بيندازد و الان هم احتياجي به دولت ندارد، چون پشتوانه مردم را دارد. ما هم تقريبا به همين شکل کارمان را شروع کرديم. مرکز رشد در سطح توان و اختيارات خود توانست يک اتاق در اختيار ما قرار دهد، ولي عدهاي هستند که براي بيزينس مطمئنتر نياز به حمايت دولتي دارند. همه چيز بستگي به بيزينس دارد. بيزينسهاي آيتي يک رشد خوبي دارند، بعد کمکم شروع ميکنند به افت کردن. ولي بيزينسهايي مثل ما رشدشان خيلي آرام و يکنواخت است و حالت ثابتي پيدا ميکند و هر کدام چالشهاي خودشان را دارند.
مثلا براي اين طرح شما، دولت يا بنگاههاي خصوصي در کشورهاي پيشرفته چه کاري انجام ميدهند؟
ببينيد، ايده غشا قبلا بوده، خلق تکنولوژي جديدي نبوده است. فقط ما آمديم اين تکنولوژي را از پايه شروع به ساختن کرديم. ولي اين کار هم کار سادهاي نيست. اکثر بيزينسهاي ما الان روي همين پايه هستند، مثل بحث هستهاي. در کشورهاي پيشرفته مدل کاملا فرق ميکند و اصلا چنين چيزي از من نميخواهند. اگر بخواهم آنطرف چنين کار مشابهي انجام دهم، جلويم ميايستند، ولي اينجا فضاي کار دارم و اين هم به نوعي خودش يک حمايت اعلامنشده است که به صورت استراتژيک دارم. آنطرف شما را براي کار کلي نميخواهند، براي کار جزئي ميخواهند. يعني شما را کاملا کاناليزه ميکنند و ميگويند شما اين کار را ميکنيد براي اين قضيه. به من هم هيچ ربطي ندارد که آن پشت چه کمپاني چه کاري انجام ميدهد؟! مثلا ميخواهم يک قطعه از هواپيما را بهبود ببخشم. جاي پيشرفتش کشورهاي پيشرفتهتر است. ولي اگر بخواهم خود هواپيما را طراحي بکنم، قطعا آنها چنين اجازهاي نميدهند. ما حالت کليتري را در ايران داريم.
اين فرصت است؟
بله، فرصتي است که ريسک بالايي دارد و سرمايه زيادي هم ميخواهد. از طرفي اين فرصت هم تا يک زماني هست و پيدا کردن آن مقدار سرمايه، کار سختي است. مثلا شايد ما يکپنجم مبلغي را که لازم است تا اين خط توليد از خارج وارد شود، نياز داريم تا خط توليدمان را راه بيندازيم، ولي گير همان مبلغ ماندهايم و داريم مذاکره ميکنيم. اگر سرمايه فراهم بود، محصول ما تا پايان امسال هم ميتوانست بيرون بيايد و ميرفت تا وارد فاز رقابت با محصولات خارجي شود.
چطور شد که به اين جمع پيوستيد؟ رشته تحصيليتان چه بود؟
من سال 90 به مجموعه اضافه شدم. 31 سالهام و تحصيلاتم رشته مکاترونيک شريف است. قبلا در وزارتخانه مشغول بودم براي تهيه سلولهاي خورشيدي منعطف که آن پروژه متوقف شد. درواقع يکي از تخصصهاي اصلي من کنترل فرايند است. بعد وارد بحث غشا شدم. البته قبلش هم پيگير بودم. از سال 92 بحثهاي فني و طراحي را تا حدودي کنار گذاشتم و توانم را روي بحث تجاريسازي معطوف کردم. تجاريسازي اساسا فضاي ديگري است و به مباحث فني ربطي ندارد. وقتي به مرحله راهاندازي شرکت رسيديم، بحثهاي مديريت کلان و مديريت مالي مطرح شد.
چطور از پس مشکلات تجاريسازي برآمديد؟
شخصا از سال 78، 79 تقريبا در بازار کار ميکردم. در صنعت خودرو، قالبسازي، انرژي و... نکته مثبت حضورم در تمام اين صنايع اين بود که ميتوانستم کار بگيرم و منابع خوبي را جذب کنم. همين باعث شد که به اين جمعبندي برسم که شرکت را هم ميتوانيم گسترش دهيم. چند شب پيش يک استاد دانشگاه در تلويزيون حرف خوبي ميزد. ميگفت کار اشتباهي که صورت ميگيرد، اين است که به دانشمند پول داده ميشود تا تجاريسازي کند. درحاليکه بايد به کسي که بلد است تجاريسازي کند، منابع بدهند تا دانشمند را در آن قضيه حمايت کند. لزوما هم قرار نيست کسي که مديريت خوانده باشد، اين کار را انجام دهد. اينها به تجربه آموخته ميشود.
منع: «ماهنامه سرآمد»