کوشيار گيلاني نقشي مهم در تاريخ رياضيات داشته و کاربرد تابعظل (تانژانت)، شرح کامل دستگاه موضعي شصتگاني و نوشتن اعداد صحيح و کسري براي نخستين بار، از کارهاي اوست. او همچنين طراح ابزارهاي اخترشناسي نيز بوده است.
پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: منجم دربار به وشمگير هشدار داده بود که آن روز نبايد بر اسب بنشيند، که نشستن همانا و هلاک همان. ظهر بود که وشمگير به اصطبل و به تماشاي اسبان رفت. ناگهان در بيرون ولولهاي برخاست که چون وشمگير سوال کرد، گفتند گراز بزرگي است که بهسرعت ميرود. قبل از آن دستور داده شده بود که آن روز اسبي را زين نکنند، اما به فرمان وشمگير اسبي به او دادند و او به تعقيب گراز پرداخت. هنگامي که به حيوان نزديک شد، فرياد زد: گراز مرو که رسيدم. گراز برگشت و سر در شکم اسب فرو کرد. اسب روي دو پا ايستاد، وشمگير بر زمين خورد و در دم به ديار باقي شتافت. اين حکايت که در کتاب «تاريخ مازندران» تاليف ملاشيخ علي گيلاني آمده، چه افسانه باشد چه واقعيت، قهرمان اصلياش منجم است که با دانش شگفت خود راه به داستانها و ادبيات باز کرده؛ بزرگمردي به نام کيا ابوالحسن کوشيار فرزند لبان باشهري گيلاني، رياضيدان و منجم برجستهاي که اخترشناس دربار وشمگير و قابوس بن وشمگير از پادشاهان ديلمي آل زيار بود. پيشوند کيا که در ابتداي نام کوشيار گيلاني آمده، در زمان او به بزرگان و دانشمندان گيلان اطلاق ميشد. کنيهاش ابوالحسن نشانه آن است که خاندانش به اسلام گرويده بودند. نام کوشيار، که در اصل گوشيار بوده، ريشه در عقايد زرتشتي دارد و به معني کسي است که از طرف «گوش»، که از فرشتگان دين زرتشت است، داده شده يا ياوري شده باشد. در آثار عربي نسبت او را «جيلي» آوردهاند که معرب گيلي يا گيلاني است، اين نام به آثار مؤلفان غربي نيز راه يافته است. گيلاني که کوشيار در آن رشد و نمو کرد، شهري بود بزرگ که تا لاهيجان گسترش داشت و شامل سرزمينهاي ميان آستارا و هوسم (رودسر) ميشد. در اين سرزمين زراعت برنج و توليد ابريشم توسط زنها انجام ميگرفت و مردها به شکار و جنگيدن ميپرداختند.
احتمالا کوشيار در لاهيجان متولد و در آنجا بزرگ شده و دانش آموخته است. در زمان او لاهيجان مرکز اداري، اقتصادي و فرهنگي گيلان بود. او در سن 35 سالگي به ري رفت که شهري باستاني نزديک تهران کنوني بود و رونق علمي فراوان داشت.
ابومحمود خجندي، منجم و رياضيدان، که تقريبا 25 سال بزرگتر از کوشيار بود و ابوريحان بيروني که تقريبا 10 سال جوانتر از کوشيار بود نيز در همان زمان در ري به سر ميبردند. کوشيار مدتي هم در شهر گرگان قديم، که در زمان او بسيار آباد و با رونق بود، نزد قابوس بن وشمگير از اميران آل زيار سپري کرده است. راه سفر از ري به گرگان (قديم يا جديد) از شهر باستاني بسطام ميگذرد. گويا کوشيار مدتي هم در اين ناحيه بوده، زيرا نسخهاي از رساله نجومي مهم خود به نام زيج جامع را در محلي به نام سُهرَج در نزديکي بسطام نوشته است.
دوستی با ابوریحان
ميان کوشيار و ابوريحان دوستي عميق و ديرينه برقرار بوده است. کوشيار «رساله في الابعاد والاجرام» خود را به نام ابوريحان بيروني نوشته است. ابوريحان در کتاب «مقاليد علم الهيئه» ميگويد که در حضور خجندي با کوشيار ديدار داشته و کوشيار اذعان کرده که شکل «مغني» (قضيه سينوسها) را فقط تهذيب کرده است. بيروني براي فهم مشکلات کتاب مجسطي بطلميوس -که اثري مهم در باب ستارهشناسي است- از کوشيار کمک ميگرفت. صدرالدين وراويني، مترجم «مرزبان نامه» از زبان طبري به فارسي دري، در وصف او گويد: «در حل مشکلات مجسطي، ابوريحان بيروني به تفهيم او محتاج بود...»
اصول حساب الهند
همه آثار باقيمانده از کوشيار به عربي است. تنها اثر رياضي موجود از او رساله حساب اوست که در چهار نسخه خطي موجود در استانبول، بمبئي، تهران و قاهره نگهداري ميشود. اين رساله در دو صورت مفصل (نسخههاي استانبول و بمبئي) و مختصر (نسخههاي تهران و قاهره) به ما رسيده است. عنوان صورت مفصل« اصول حساب الهند» و عنوان صورت مختصر «عيون الاصول في الحساب» است.
اين کتاب جزو آثار مهم در تاريخ دانش رياضي به حساب ميآيد و در ميان آثار رياضي که از دوره اسلامي به دست ما رسيده، قديميترين اثري است که در آن «دستگاه شمار با ارزش مکان» تشريح شده و در آن ارقام هندي به کار رفته است. همچنين اين کتاب از حيث تاثيري که در بسط مفاهيم و اصطلاحات رياضي داشته، مهم است. کوشيار بررسي توابع مثلثاتي را که توسط بوزجاني و بتاني شروع شده بود، پيگيري کرد و در تکميل آن کوشيد. بوزجاني و بتاني در آثار خود فقط جدولهاي«جيب» (سينوس) و«ظل مبسوط» را فراهم آورده بودند، اما کوشيار جدول «ظل معکوس» را نيز حساب و تهيه کرد. همچنين در ابداع شکل مغني (قضيه سينوسها) سهيم بوده و بنا به گفته بيروني او نام «شکل مغني» را براي اين قضيه اختيار کرده است. بر اين اساس کوشيار علم مثلثات را که توسط بوزجاني و بتاني توليد شده بود، گسترش داد. طبق يک عقيده او نخستين کسي بود که به مفهوم تانژانت (تابع ظل) دست يافت. کتاب کوشيار از حيث تثبيت اصطلاحهاي رياضي نيز در تاريخ، اهميت کمنظيري دارد.
ابوالحسن بيهقي درباره کوشيار نوشته است که او در فن هندسه صاحبقران جهان بود.
مجمل الاصول فی احکام النجوم
اين کتاب که در تدوين آن از کتاب احکام نجوم بطلميوس استفاده شده، درواقع آميزهاي از احکام نجوم يوناني و ايراني و هندي است. موضوع اين رساله چگونگي تاثير اوضاع سيارات و ماه و خورشيد و ستارگان بر اوضاع عالم و سرنوشت آدميان است. عروضي سمرقندي، در مقاله سوم از کتاب «چهار مقاله» از او در کنار ابومعشر بلخي و ابوريحان بيروني نام ميبرد و ميگويد: «از شرايط منجم يکي آن است که مجملالاصول کوشيار ياد دارد.» کوشيار در آغاز باب اول رساله «احکام نجوم» خود نوشته که دو زيج به نامهاي «زيج جامع» و «زيج بالغ» تاليف کرده است. از «زيج بالغ» تنها باب کوتاهي در دو صفحه در مجموعه موسسه خاورشناسي کاما در بمبئي موجود است.
زیج جامع
اساسيترين کار کوشيار در زمينه اخترشناسي زيج جامع است. بر خلاف بسياري از زيجها که در آن فقط به تعريفها پرداختهاند، زيج جامع همچون مجسطي بطلميوس، بهطور منظم، بخشهاي گوناگون اخترشناسي را با اثبات کامل آورده است. کوشيار در بخشي از اين کتاب دستور محاسبه سمت و ارتفاع ستارگان و فاصله زاويهاي بين جرمهاي آسماني را بيان ميکند و روابط آنها را بيان ميدارد که با دستور اخترشناسي امروزي برابري ميکند. زيج جامع کوشيار که در اوايل قرن پنجم در گرگان قديم تاليف شد، مانند بيشتر زيجهاي دوره اسلامي بهشدت از مجسطي بطلميوس تاثير گرفته است. الگوهاي نجومي و روشهاي محاسباتي کوشيار در اين کتاب کمابيش بطلميوسي است، ولي در مواردي نوآوري داشته و در سنت بـطلميوسي تجديدنظر کرده است. اصلاح مقدار تعديل مرکز مريخ به وسيله کوشيار، نخستين مورد تغيير در مقادير بطلميوسي يکي از تعديلهاي مريخ به وسيله منجمان دوره اسلامي است. او در اين کتاب طول اوج خورشيد و جدول مختصات ستارگان ثابت را محاسبه کرده است. کوشيار در اين اثر از مثلثات کروي به شکلي کاملا دقيق و منظم استفاده کرده است. واژه «زيج» معرب واژه کهن فارسي «زيگ» به معني رشته و صورت امروزي آن «زه» است. واژه زيج به معني کتابچه نجومي شامل جدولهاي عددي و توضيحات مربوط به کاربرد آنهاست و شامل روشهاي محاسبات متغيرهاي مورد نياز اخترشناسان در نجوم است.
بيت زير از محمد بن بديع نسوي در قرن هفتم نشان ميدهد که زيج جامع کوشيار بهخاطر دشواري و پيچيدگي مطالب علمياش معروف بوده است:
چو حل شدست مرا زيج گوشيار سخن
کجا به طيره شوم من ز ريشخند و زنخ
رساله فی الابعاد والاجرام
از ديگر آثار نجومي کوشيار است که بهخاطر رفاقت و ارادتي که به ابوريحان بيروني داشته، رساله را به نام او نوشته است. در اين رساله، کوشيار گيلاني اندازه زمين و ماه و خورشيد و سيارات و فواصل آنها را از زمين بيان ميکند و روش به دست آوردن اين اندازهها و فواصل را نيز شرح داده است. بهعنوان نمونه کوشيار در اين کتاب، قطر کره زمين را بسيار نزديک به مقدار واقعي آن يافته است، همچنين بهدرستي عطارد و زهره را کوچکتر و مشتري و زحل را بزرگتر از زمين دانسته است.
نوآوریها
کوشيار گيلاني نقشي مهم در تاريخ رياضيات داشته و کاربرد تابعظل (تانژانت)، شرح کامل دستگاه موضعي شصتگاني و نوشتن اعداد صحيح و کسري براي نخستين بار، از کارهاي اوست. کوشيار دانش مثلثات را که از سوي دانشمنداني چون بتاني و بوزجاني مبدع رابطه تانژانتها (شکل ظلي) پايهريزي شده بود، گسترش داد و جدولهاي مثلثاتي آنان را تکميل کرد. او همچنين طراح ابزارهاي اخترشناسي نيز بوده است.
کوشیار در نوشتههای فارسی
نام کوشيار گيلاني در موارد متعددي در متنهاي ادبي و تاريخي و علمي فارسي ديده ميشود.
سعدي در باب چهارم بوستان کوشيار را «داناي گردنفراز» خطاب ميکند و از زبان او بيان ميدارد که براي اندوختن دانش بايد از غرور و خودبيني دست برداشت.
يکي در نجوم اندکي دست داشت
ولي از تکبر سري مست داشت
بر گوشيار آمد از راه دور
دلي پر ارادت، سري پرغرور
خردمند ازو ديده بر دوختي
يکي حرف در وي نياموختي
چو بيبهره عزم سفر کرد باز
بدو گفت داناي گردنفراز
تو خود را گمان بردهاي پرخرد
انائي که پر شد دگر چون برد
ز دعوي پري، زان تهي ميروي
تهي آي تا پر معاني روي
ز هستي در آفاق سعدي صفت
تهي گرد و باز آي پرمعرفت
سيداسـماعيل جرجاني، پزشک نامدار و نويسنده کتاب پزشکي«ذخيره خوارزمشاهي» که برخي کتابهاي کوشيار را به خط خودش نزد بازماندگان او در شهر قم ديده است، از زيبايي و پاکيزگي خط او سخن ميگويد و از زبان آنان روايت ميکند که از پدرانشان شنيدهاند که:
عادت او چنان بودست که در وقت ملولي و مشغولي هيچ دفتر و قلم بر دست نگرفتي، و آن روز که نشاط چيزي نبشتن داشتي، قلمهاي بسيار سر ببريدي و پيش خويش بنهادي و به هر قلمي خطي چند نبشتي. چون دانستي که سر قلم بخواهد شکست، آن قلم بنهادي و ديگر برداشتي. چون ملول شدي يا سخني بايستي گفت، دفتر از دست بنهادي. پس کسي او را گفت: تا تو دفتري را تمام کني، روزگار بسيار بايد. وي گفت: بلي روزگار بسيار بايد. لکن هر که از پس من دفتر مرا بيند، نگويد دير نبشت. لکن گويد درست و خوب و پاکيزه نوشته است.
و براي پايان سخن نصيحتي آموزنده از کوشيار را که بيهقي در« تتمه صوان الحکمه» نقل کرده است، ميآوريم: «هرگاه دو شخص طالب يک چيز باشند، از ايشان، بر هر يک عيب، آن مطلوب پوشيده باشد، بيشفقتي او بر نفس خود پيش خرد پوشيده نماند.»